دستفروشان کتاب، فرهنگ را به سخره گرفته اند
دستفروشان جزئی از جامعه ما شده اند، یکی از منظرههای تکراری در راسته کتابفروشان انقلاب بساط متنوع چیده شده روی زمین است که نگاه عابران را به خود جذب میکند، کتابهایی که گاهی با یک دهم قیمت کتابفروشی عرضه میشود و برخی مردم را ترغیب به خرید می کند. این اتفاق را در مترو تهران هم می شود مشاهده کرد، زن جوانی با چمدانی بزرگ در واگن ها می چرخد و چندین کتاب مشهور با ترجمه مترجمی گمنام را با آب و تاب تبلیغ می کند و بخاطر آخر شب بودن با تخفیف 50درصدی به فروش می رساند.
عاطفه میرزا: طی چند سال اخیر اقداماتی جدی برای محدود کردن دستفروشان کتاب به خصوص در خیابان انقلاب شده است، اقداماتی که باعث پراکنده شدن چند ساعته دستفروشان کتاب میشود و با خروج ماموران و مسئولان، دستفروشان نیز در خیابان ظاهر میشوند. مسئولان یکی از دلایل گسترش کتابهای افست را نبود قانون کپی رایت در ایران میدانند، به این معنی که اگر فردی دستگاه چاپ داشته باشد میتواند نتیجه سالها تلاش فرد برای تالیف یا ترجمه کتاب و فعالیت ناشر برای نشر آن را در چند دقیقه چاپ کند و فقط در سود فروش کتاب شریک شود.
مردم برخی از کشورها بر این باورند که ما آنقدر پولدار نیستیم که کالای ارزانی را خریداری کنیم، گویی این تفکر در ایران رواج ندارد. یک جامعهشناس دراینباره میگوید: دستفروشان که در میادین شهر از تجریش تا نزدیک بازار و درون مترو مشغول به کار هستند، به دلیل اینکه به نظر میرسد اجناس را ارزانتر ارائه میکنند و مردم در وضعیت اقتصادی سختی قرار دارند و کمتوان شده اند، از این فروشندگان خرید میکنند. وی با اشاره به اینکه مردم فکر میکنند که این دستفروشان با این کار درآمد کسب میکنند و از آسیبهایی مانند دزدی و کیفقاپی جلوگیری میشود و با خرید از آنها به نوعی اشتغالزایی میکنند، کالای مورد نیاز خود را از آنها میخرند، توضیح میدهد: چنین روشی هم فال است و هم تماشا چون اجناس آنها متنوع است و همه را در معرض دید افراد قرار میدهند. انواع وسایلی که اگر افراد در بازار بخواهند پیدا کنند زمان زیادی برای پدا کردنشان لازم دارد در سفره دستفروشان پیدا میشود. از هر نوع جنس و مارک در بساط دستفروشان خیابانها و مترو پیدا میکنید، که حتی به خیال انسان نمیرسد. این بازار فروش زیادی دارد اما عیبش این است که جنس اصلی نیست و ممکن است ایرادهایی داشته باشد اگر فرد بخواهد آنها را باز گرداند اما ممکن است فروشنده را در مکان قبلی پیدا نکند؛ اما با اینکه امکان پس دادن جنس توسط خریدار یا تعویض آن به علت هر گونه اشکال وجود ندارد، باز هم مردم اجناس را از دستفروشان میخرند.
ایران قانون کپیرایت را قبول ندارد
کتاب شاید با هر کالای مورد نیاز بشر متفاوت باشد، این یکی تغذیه روان است و راهی برای فرار از سختیهای زندگی. همین کتاب هم در بساط دستفروشان به وفور یافت میشود. برخی از مردم گویی عادت کرده ند و حتی کتابی که میتوانند از کتابفروشی بخرند، با کیفیت پایینتر از دستفروش میخرند. قراییمقدم دراینباره توضیح میدهد: کتابهایی که در بساط دستفروشان میبینید کتابهایی تا حدی ممنوع است مانند کتاب هفته و کتابهای کافکا و هدایت که در کتابفرشیها وجود ندارد. در صورتی که در بساط دستفروشان به راحتی قابل مشاهده است. فروشندگان کتاب نمیتوانند این کتابها را به راحتی در دسترس قرار دهند. بنابراین این کتابها در چنین روندی به فروش میرسد البته این کار اشتباهی نیست وقتی در جامعه سانسور روی کتاب وجود داشته باشد مردم روی به کتابهای دستفروشان میآورند.
سبک دستفروشی آن هم برای کتاب تا جایی در جامعه ما موپیش رفته است که در برخی از خبرها بیان شده بود خود کتابفروشان افرادی را برای دستفروشی به خیابانها میفرستند چراکه فروش آنها بهتر از کتابفروشی است. قرایمقدم با بیان اینکه اگر توجه کنید در خیابان انقلاب میبینید که چند دستفروش وجود دارد، میگوید: دستفروشان به خوبی تبلیغ میکنند و رهگذر هم کتابی را که در بساط دستفروش میبیند فکر میکند ارزانتر از کتابفروشی میتواند تهیه کند و از او خرید میکند. وقتی در جامعه علم فروشی رواج دارد از دیگر موارد چه انتظاری دارید؟
یکی از مسائلی که این روزها در مسائل جامعه مطرح است از بین رفتن اعتماد میان اعضای جامعه است. بارها جامعهشناسان دراینباره هشدار داده اند و گفته اند که خود این مساله میتواند زمینهساز دیگر آسیبهای اجتماعی شود. اعتمادی در جامعه وجود ندارد، اعتماد در سطح افقی و عمودی از بین رفته است و انسانها دست به هر کاری میزنند البته فقر فرهنگی هم وجود دارد چون زمانی که کتابفروشی وجود دارد، برای تهیه کتاب با کیفیت بهتر میتوان از کتابفروشی خرید کرد اما این نکته هم در جامعه ما وجود دارد که برخی از کتابها در کتابفروشیها پیدا نمیشوند چون ممنوع است. کتابهایی که در بازار نیست توسط دستفروشان به فروش میرسد تا جایی که افراد مجبور میشوند به شکل کتاب در آیند. انسانها کتابهای متحرکی میشوند این موضوع فیلمی بود که انسانها تبدیل به کتابهای متحرک شده بودند و در پارک فرد کل کتاب را برای دیگران میخواند من میترسم افراد یک روز برای حفاظت از کتابها ناچارشوند که به این شکل درآیند.