ماجرای سرقت ماشین جهان‌ پهلوان تختی!

در حاشیه مراسم افتتاحیه نمایشگاه "جهان‌پهلوان"، علی‌اکبر حیدری خاطره جالبی از مرحوم تختی بیان کرد.

ماجرای سرقت ماشین جهان‌ پهلوان تختی!

به گزارش زنهار؛ مراسم افتتاحیه نمایشگاه «جهان پهلوان» که شامل مجموعه عکس‌های مهدی ستوده از غلامرضا تختی است، چهارم شهریور مصادف با شب تولد این قهرمان کشتی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.

مهدی ستوده که نمایشگاه « جهان پهلوان » مجموعه عکس‌هایی از اوست، طی سخنانی بیان کرد: نمایشگاه «جهان پهلوان» به این دلیل برگزار شد که تولد آقا تختی را در کنار مردم بگیریم، چرا که ایشان ورزشکار مردمی بود. من از ۶ سالگی با یک عکس روزنامه‌ای آقا تختی به ایشان علاقه‌مند شدم و از همان زمان عکس‌های او را از مجلات ورزشی جمع‌آوری می‌کردم. حتی برای یک عکس به کرمان و مسجد سلیمان هم رفته‌ام. اکنون افتخار می‌کنم که مجموعه‌ای از عکس‌های ایشان را جمع‌آوری کرده‌ام که تعدادش به حدود ۵-۶ هزار عکس می‌رسد.

علی اکبر حیدری کشتی‌گیر باسابقه و مدال‌دار کشورمان در بخش دیگری از این جلسه خاطراتی را از تختی تعریف کرد و گفت: افتخارم این است که به عنوان یک کشتی گیر وزن اول در معیت این مرد بزرگ در چند تورنمنت از جمله المپیک ۱۹۶۴ توکیو بودم. زندگی با آقای تختی همه‌اش خاطره است، اما می‌خواهم یک خاطره از بزرگی و منش او برایتان بگویم.

وی ادامه داد: کسانی که هم سن و سال من هستند می‌دانند که تختی یک بنز ۱۸۰ سبز رنگ داشت. چون این اتومبیل قدیمی بود احتیاج داشت هر چند روز یک‌بار سری به تعمیرگاه بزند. به یاد دارم که تعمیرگاهی در چهارراه شاپور واقع بود و چون تختی به آنجا زیاد می‌رفت، تبدیل به پاتوق او شده بود. به همین دلیل کسانی که مشکلی داشتند یا نامه یا عریضه‌ای داشتند که می‌خواستند به دست او برسد به این تعمیرگاه می‌آمدند و او هم واقعا کارشان را راه می‌انداخت. یک روز وقتی تختی آمد دیدیم که بدون ماشین آمده است، پرسیدیم که چرا ماشین ندارید گفت: «ماشین رو دزد برده است. من فقط به آگاهی رفتم و اطلاع دادم که اگر خلافی با آن ماشین انجام شود، بدانند که در اختیار من نبوده است. این ماجرا گذشت و چند روز بعد دیدم که نامه‌ای به آنجا آمده و به تختی دادیم. وقتی آن را می‌خواند، می‌خندید. فردی در آن نامه نوشته بود که آقای تختی به فلان آدرس بیا و ماشین‌ات را ببر! همراه با ایشان به آنجا رفتیم و دیدیم که آن اتومبیل تقریبا داغون، بسیار نونوار شده بود. داخل داشبورد نامه‌ای گذاشته بودند و نوشته بود که حیف‌مان آمد ماشین شما این شکلی باشد، به همین دلیل آن را دزدیدیم و چند لاستیک و تودوزی و ... برایش تهیه کردیم تا نو شود. همه‌مان می‌خندیدم و آقا تختی به آن تعمیرکار گفت برآوردی داشته باشد تا مشخص شود هزینه این وسایل جدید چه قدر است؛ رقمی حدود ۴ هزار و پانصد تومان بود و او دقیقا معادل این رقم را به یک خیریه داد که دینی به گردنش نمانده باشد.

 

    دیدگاه شما
    پربازدیدترین اخبار