درباره عکسی که مجوز انتشار پیدا نکرد

اوایل انتشار روزنامه، مرداد ۱۴۰۱ که سیل استهبان آمد، در روزنامه عکسی از جسد کودکی که در بستر رودخانه گرفتار سیل شده بود چاپ کردیم.

درباره عکسی که مجوز انتشار پیدا نکرد

امیر جدیدی در هم‌میهن نوشت: اوایل انتشار روزنامه، مرداد ۱۴۰۱ که سیل استهبان آمد، در روزنامه عکسی از جسد کودکی که در بستر رودخانه گرفتار سیل شده بود چاپ کردیم.

غرض از چاپ آن عکس این بود که به مردم هشدار دهیم عاقبت توجه نکردن به هشدارهای هواشناسی و مواجهه سهل‌انگارانه با این بلا می‌تواند چنین عاقبت مصیبت‌باری را باعث شود. فردای آن روز هیئت‌نظارت بر مطبوعات به روزنامه تذکر داد و خبرگزاری‌ها شروع به اظهارنظرهای مختلف درباره اقدام دور از نزاکت روزنامه کردند.

عده‌ای می‌گفتند که اخلاق رسانه‌ای را رعایت نکرده‌ایم و... عده‌ای بحث‌های حقوقی را به میان آوردند و به این نتیجه رسیدند که اقدام روزنامه ایراد قانونی ندارد چراکه چهره کودک پیدا نیست، اما وجدان جامعه با دیدن چنین عکسی جریحه‌دار می‌شود و... از ابتدای پدید آمدن مطبوعات از این نوع تصاویر در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها به‌وفور به چاپ رسیده‌ است.

برای تقریب به ذهن دو سه نمونه را اشاره می‌کنم، اول عکسی از «نیک اوت» عکاس خبرگزاری ap در جریان جنگ ویتنام، همان دختری که بعد از بمباران برهنه از آتش جنگ پا به فرار گذاشته بود. دوم، عکسی از دختری که بعد از بمباران هیروشیما و ناکازاکی چشمانش سفید شده بود. سوم، همین چند سال پیش عکس جنازه «آلان کردی» کودک مهاجر کُرد در سواحل مدیترانه و... اصلاً چرا راه دور برویم، عکس‌هایی که طی سال‌ها از اسیدپاشی و گورخوابی و... در مطبوعات داخل کشور منتشر شده است.

اما دلیل اینکه دوباره در این ستون این بحث را پیش کشیدم، اتفاقی است که دیروز موقع بستن صفحه اجتماعی روزنامه با آن روبه‌رو شدیم. اگر گزارش «سیه‌مار کودکان را در سرباز می‌کشد» را نخواندید، توصیه می‌کنم بخوانید. یکی از عکاس‌های محلی عکسی از قربانیان زهر این مار را برایم فرستاده بود.

تصویر آنقدر تلخ و جگرسوز بود که برای منی که به دیدن چنین تصاویری عادت دارم هم جانکاه بود. با این وجود بعد از خواندن گزارش تصمیم گرفتم عکس را در روزنامه چاپ کنم؛ چراکه گمان می‌کنم اگر با جریحه‌دار شدن وجدان عمومی از کشته شدن یک جان هم جلوگیری شود، می‌ارزد.

ممیزان محترم روزنامه اما نظر دیگری داشتند و اجازه انتشار ندادند و ضمن ابراز تأسف، خاطره تذکر وزرات ارشاد را به خاطرم آوردند. واقعیت این است که روزنامه‌نگار هم آدمیزاد است و عواطف و احساسات دارد. اما وظیفه‌ای هم دارد و آن وظیفه رساندن درست و مستقیم اخبار به مردم و مسئولان است. روزنامه‌نگار از خدا می‌خواهد که هر روز عکس و خبر جشن و شادی و گل و بلبل به صفحات روزنامه بدهد، اما چه کند که روزگار غدار مقدمات چنین جشن و سروری را فراهم نمی‌کند، وقتی اخبار تلخ‌تر از زهر مار می‌شود، گناه روزنامه‌نگار چیست؟

در آخر اگر با چاپ عکس جنازه آن سه طفل معصوم مقدمات واردات پادزهر «سیه‌مار» به کشور تسریع شود، اگر انتشار مستقیم این اخبار باعث شود در این روستاها خانه بهداشت و درمانگاه‌های مجهزتری ساخته شود. چرا که نه؟

    دیدگاه شما
    پربازدیدترین اخبار