قتل همسر دوم برای رسیدن به عشق سوم
مرد خیانتکار بعد از رابطه پنهانی با زنی جوان همسر دوم خود را کشت.
مردی که همسر دومش را کشت تا به سومین عشقش برسد به قصاص محکوم شد.
به گزارش زنهار ، متهم که مردی جوان است به دروغ ادعا کرده بود همسرش از خانه بیرون رفته و برنگشته است. این مرد به نام بهنام به پلیس گزارش داد همسرش گم شده است. او گفت نمیداند چرا همسرش به خانه برنگشته است.
وی گفت: من چند سال قبل از زن اولم جدا شدم و سرپرستی فرزندم را هم به او سپردم. دو سالی است که با شقایق ازدواج کردهام. او دیروز از خانه بیرون رفت و دیگر باز نگشت.
با این شکایت تحقیق برای افشای راز ناپدید شدن زن جوان آغاز شد و ماموران به اختلافهای دنبالهدار بهنام و همسرش پی بردند. به این ترتیب بهنام تحت بازجویی قرار گرفت و این بار ادعای جدیدی را مطرح کرد.
وی گفت: من و شقایق سوار بر ماشین بیرون رفته بودیم که با هم درگیر شدیم. در میدان اصلی پاکدشت او گفت حالش بد شده و از من خواست ماشین را متوقف کنم. او از ماشین پیاده شد و رفت و دیگر به خانه بازنگشت.
در حالی که ماموران ردی از زن جوان پیدا نکرده بودند در سومین روز از ناپدید شدن شقایق، بهنام لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد.
مرد جوان گفت: مدتی بود با دختر جوانی آشنا شده بودم؛ اما شقایق به این ماجرا پی برد. سر همین موضوع مدام با هم درگیر بودیم. شقایق زن دوم بود و گمان میکرد میخواهم زن سوم بگیرم. به همین خاطر مدام تماسهای تلفنی مرا کنترل میکرد.
این مرد در تشریح جزییات جنایت گفت: آخرین بار وقتی دعوا میان ما بالا گرفت با دستانم گلو او را فشار دادم. وقتی نیمه جان روی زمین افتاد شالی را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم. سپس جسد را لای پتو پیچیدم و در صندوق عقب پرایدم گذاشتم و آن را در گودالی در شریفآباد دفن کردم و به خانه برگشتم.
به دنبال اعترافهای این مرد و بازسازی صحنه جرم، برای وی کیفرخواست صادر و پروندهاش به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
مادر شقایق که تنها ولی دم بود، در ابتدای جلسه دادگاه در جایگاه ویژه ایستاد و برای داماد سابقش حکم قصاص خواست.
وی گفت: دخترم زن خوبی بود. اما بهنام جواب خوبیهای دخترم را با قتل او پاسخ داد. من به هیچ قیمتی رضایت نمیدهم و حاضرم تفاضل دیه را بپردازم تا دامادم قصاص شود.
این زن ادامه داد: یک روز بعد از اینکه بهنام ناپدید شدن دخترم را خبر داد، دنبال پسرم آمد تا باهم به دنبال شقایق بگردند. او یک شبانهروز همراه پسرم در حاشیه پاکدشت دنبال دخترم گشت. او با این رفتارش میخواست پلیس را گمراه کند.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد. وی گفت: قبول دارم شقایق زن خوب و مهربانی بود. من اشتباه بزرگی مرتکب شدم. میخواستم رابطهام با زنی جوان را پنهان کنم اما وقتی شقایق به این رابطه پی برده بود و مدام دعوا راه میانداخت. به همین خاطر آخرین بار وقتی دعوا میان ما بالا گرفت در اوج عصبانیت او را خفه کردم.
در این هنگام قاضی پرسید: چرا جسد را در گودالی در شریفآباد دفن کردی؟
متهم پاسخ داد: من چند بار وقتی سوار بر ماشین از شریفآباد عبور کردم، گودالهای حاشیه شریفآباد را دیدم. چند بار پیش خودم فکر کردم خوب است اگر شقایق را کشتم جسد او را اینجا دفن کنم. به همین خاطر وقتی او را کشتم جسد را به شریفآباد بردم.
با پایان دفاعیات متهم قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده وی را به قصاص محکوم کردند.