وقتی کلید را توی قفل انداختم و در بازشد،زنی را در برابر خودم دیدم
چندی قبل سمیه 30 ساله وقتی شنید خواهرزاده اش متولد شده است برای مراقبت و انجام کارهای خواهرش تصمیم گرفت به خانه آن ها برود و شوهر سمیه نیز که رابطه خوبی با همسرش داشت پذیرفت تا زنش به شهر شمالی برود و مدتی در کنار خواهرش بماند.
به گزارش زنهار : سمیه سوار بر اتوبوس به یکی از شهرهای شمالی رفت و نزدیک به دو هفته در خانه خواهرش بود و بعد از این که خواهرش بهبود یافت، تصمیم گرفت به تهران بازگردد.
زن جوان بدون این که به شوهرش اطلاع دهد به تهران بازگشت و وقتی کلید را روی در انداخت و وارد خانه شد با یک زن که داخل خانه اش بود روبه رو شد. سمیه شوکه شد و دقایقی سکوت کرد! باور نداشت تا این که زن جوان را سوال پیچ کرد ودر همین لحظه فرشاد وارد خانه شد و در برابر این صحنه غیرمنتظره قرار گرفت.
سمیه به سمت شوهرش حمله کرد و با جیغ و فریاد خواست درباره حضور زن ناشناس در خانه اش توضیح دهد، فرشاد سکوت کرده بود و هیچ حرفی برای دفاع نداشت تا این که سمیه با پلیس تماس گرفت و از ماجرای خیانت شوهرش خبر داد.
تیمی از ماموران با حضور در خانه زوج جوان ،فرشاد و زن ناشناس رادستگیرکردندو این در حالی بود که فرشاد قبل از خروج از ماموران خواست دقایقی منتظر بمانند .او به سراغ کیف دستی اش رفت و با برداشتن یک برگه سوار بر خودروی پلیس به کلانتری محل زندگی شان رفت.
زندگی عاشقانه
رئیس کلانتری با توجه به صیغه نامهای که در دست فرشاد بود برای حل مشکل این زوج جوان، آن ها را به قسمت دایره اجتماعی معرفی کرد. سمیه در ابتدا پیش روی کارشناس اجتماعی کلانتری قرار گرفت و گفت: 22 ساله بودم که در دانشگاه با فرشاد آشنا شدم و خیلی زود به هم علاقه مند شدیم .چهار سال با هم در ارتباط بودیم و هر روز علاقهمان به هم بیشتر شد تا این که فرشاد به خواستگاری ام آمد.
وی افزود: خانواده ابتدا مخالف بودند اما وقتی فهمیدند ما به هم علاقهمند هستیم راضی به ازدواج شدند و بهترین شب زندگیام وقتی بود که خودم را در لباس عروس در کنار فرشاد دیدم.
زن جوان ادامه داد: در این چهار سالی که ازدواج کردم همیشه به شوهرم علاقه داشتم و در کنار هم بهترین زندگی را داشتیم ، فرشاد هم به من علاقه داشت و هیچ وقت فکر نمی کردم شوهرم به من خیانت کند. وی افزود: همه چیز خوب پیش می رفت تا این که از چندی قبل به رفتارهای شوهرم شک کردم اما نمی توانستم باور کنم فرشاد به من خیانت کرده است و فکر میکردم برای انجام کارش سرگرم موبایلش است تا این که خواهرم صاحب فرزند شد و من برای کمک به او به خانهشان در یکی از شهرهای شمالی رفتم.
سمیه گفت: وقتی به خانه بازگشتم با یک زن در خانه ام روبه رو شدم، شوکه شدم و باور نداشتم که شوهرم پس از این همه سال که صادقانه و عاشقانه در کنار هم زندگی کردیم به من خیانت کرده است.
زندگی سرد
فرشاد در ادامه شروع به صحبت کرد و گفت: من زندگی ام را عاشقانه شروع کردم و در این سال ها هیچ وقت به همسرم خیانت نکردم ولی بعد از ازدواج، رفتار سمیه تغییر کرد و نسبت به من و زندگی سرد شد. دو سال ابتدایی زندگی مان سمیه همچون دوران مجردی که با هم دوست بودیم زنی پر انرژی بود اما رفته رفته رفتارش سرد و آرام شد، بعد از کار با کلی انرژی به خانه میآمدم و از سمیه می خواستم که شب به بیرون برویم اما او با لحنی سرد می گفت که خسته ا م و حوصله بیرون رفتن ندارم.
مرد جوان ادامه داد: دوستانم دور هم جمع می شدند و از ما دعوت می کردند که با آن ها باشیم اما سمیه نمی پذیرفت ، حتی رفت و آمدما به خانه بستگان مان کم شده بود و این در حالی بود که من علاقه زیادی به رفت و آمد و طبیعت گردی داشتم اما سمیه هیچ وقت با من همراه نشد تا در تورهای طبیعت گردی شرکت کنیم. زندگی من به یکنواختی رسیده بود و رابطه مان رنگ و بوی زندگی زناشویی و عاشقانه را دیگر نداشت.
فرشاد گفت: دچار افسردگی شده بودم، به همین خاطر پیش روان شناس رفتم و دکترم بارها از من خواست که برای حل مشکلم سمیه را همراه خود به مطب ببرم ولی سمیه هیچ وقت حاضر نشد با من به مطب دکتر بیاید . دکترم خواست برای این که دچار افسردگی نشوم راه حلی پیدا کنم ولی هیچ وقت توصیه نکرد که به همسرم خیانت کنم.
وی افزود: چندی قبل در فضای مجازی با مرجان آشنا شدم و در مدت کوتاهی که با هم در ارتباط بودیم و درد دل می کردیم فهمیدم او از همسرش جدا شده و دوفرزند دارد. مرجان هم حرف های من را که همسرم سرد شده ، شنید و به اتفاق تصمیم گرفتیم با هم به صورت پنهانی در ارتباط باشیم.
مرد جوان ادامه داد: مرجان را صیغه خودم کردم و در این مدت با هم در ارتباط بودیم .او هیچ گاه به خانه ام نیامده بود تا این که همسرم به سفر رفت و چون شرایط خوبی بود تصمیم گرفتم او را به خانه ام دعوت کنم تا این که سمیه به خانه بازگشت و متوجه ماجرا شد.باور کنید من به سمیه و زندگی ام علاقه مند هستم و هیچ وقت حاضر به جدایی و طلاق نیستم . اگر سمیه با من همراه میشد هیچ وقت این اتفاقات رقم نمی خورد و حاضرم برای این که او را از دست ندهم هرکاری که میخواهد انجام دهم ولی کاش کمی مرا درک کند و متوجه رفتارهای سردش در زندگی بشود.
زن تنها
مرجان 43 ساله که دو فرزند دارد در ادامه گفت: من هیچ وقت قصد به هم زدن زندگی کسی را نداشتم و چون خودم یک بار طعم تلخ شکست و طلاق را چشیدم حاضر نیستم کسی زندگی اش به جدایی بکشد. وی افزود: من وقتی حرف های فرشاد را شنیدم ، متوجه شدم او انسان بدی نیست و می توانم به او به عنوان یک مرد تکیه کنم و حتی وقتی قرار شد به خانه فرشاد بروم خیلی می ترسیدم که همسرش متوجه رابطه مان بشود و این را هم بارها از فرشاد شنیدم که او زنش را دوست دارد.
بنابه این گزارش، فرشاد در برابر فشارهای همسرش برای فسخ عقد موقت تن به این خواسته نداد و با بیان این که مرجان باعث شده است او به زندگی امیدوار باشد از سمیه خواست با این واقعیت کنار بیاید و قول داد در زندگی شان خدشه ای وارد نشود. اما سمیه نپذیرفت و درحالی که با حالت قهر کلانتری را ترک میکرد گفت برای طلاق به دادگاه خانواده خواهد رفت.