قرمزی دریاچه ارومیه و هشدار مهاجران اقلیمی
دریاچهٔ ارومیه زمانی دومین دریاچهٔ بزرگ خاورمیانه بود که از اکوسیستمی غنی و سواحل مملو از مراکز توریستی و هتلها برخوردار بود. نگرانی در مورد اینکه چگونه استفادهٔ بیش از حد آب و خشکسالی ممکن است بر این دریاچه تأثیر بگذارد، از اوایل دههٔ ۱۹۷۰ میلادی مطرح شده است.
به گزارش زنهار، «علی سلاجقه»، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در ۱۹ مرداد ۱۴۰۲ در جریان سفر به ارومیه گفت: «این دریاچه متأسفانه وضعیت مناسبی ندارد… مباحث سختافزاری در راستای احیای دریاچهٔ ارومیه به اتمام رسیده است … به فاز نرمافزاری رسیدهایم و باید به سمت طرح الگوی کشت پیشرفته در حوضهٔ دریاچه پیش رفت… امیدواریم در پاییز با بارش خوب، وضعیت دریاچهٔ ارومیه تغییر کند. البته مدیریت آبهای بارشی و موجود یکی از اولویتهای حوضهٔ آبریز دریاچهٔ ارومیه است.»
وجود ۱۳ میلیارد تن نمک در بستر دریاچهٔ ارومیه برآورد شده است. در صورت خشکشدن کامل دریاچه، حدود دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر ساکنان شهرستانهای استان آذربایجان شرقی (از جمله شهر تبریز با جمعیت یک میلیون و ۹۰۰ هزار نفر) و دو میلیون نفر جمعیت شهرستانهای استان آذربایجان غربی (از جمله شهر ارومیه با جمعیت حدود یک میلیون و ۱۰۰ هزار نفر) که در ساحل یا مجاورت دریاچه زندگی میکنند در معرض تهدید مستقیم قرار میگیرند (جمعاً حدود چهار میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بر اساس برآورد برای سال ۱۴۰۲). چنانچه فقط ۲۰ درصد از این جمعیت مجبور به مهاجرت از این منطقه شوند، با حدود یک میلیون نفر مهاجر اقلیمی به دلیل خشک شدن دریاچهٔ ارومیه مواجه خواهیم شد.
دریاچهٔ ارومیه در بزرگترین وسعت خود، بزرگترین دریاچهٔ خاورمیانه و ششمین دریاچهٔ نمک جهان بود، با مساحت اولیهٔ پنج هزار و ۲۰۰ کیلومتر مربع در دهه ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۰ هجری شمسی. مساحت این دریاچه تا سال ۱۳۹۲ به ۷۰۰ کیلومتر مربع کاهش یافت. این دریاچه از نیمهٔ دههٔ ۱۳۹۰ شمسی به دلیل سوء مدیریت آب شروع به کوچک شدن کرد. در سال ۱۳۹۲، تخمینهای حاصل از تصاویر ماهوارهای نشان داد که دریاچه بین سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۲ حدود ۸۸ درصد از وسعت خود را از دست داده است.
در پاسخ به کوچک شدن این منبع ارزشمند، ستاد احیای دریاچه ارومیه در سال ۱۳۹۲ به منظور مطالعه و تأمین بودجهٔ کاهش هدررفت آب و تلاش برای بازگرداندن حداقل مقداری آب به دریاچه تاسیس شد. این کمیته در آن سال بیش از ۸۰ طرح را در حوضه تصویب کرد که از جملهٔ آنها میتوان به رهاسازی آب از سدها و ایجاد کانالی برای ورود آب به ارومیه اشاره کرد. در بهمن ۱۴۰۱، پروژهای با تأخیر طولانی که برای هدایت آب از سد «کانی سیب» در استان آذربایجان غربی طراحی شده بود، سرانجام انتقال آب را آغاز کرد. این پروژه شامل یک تونل به طول ۴۰ کیلومتر و کانالی به طول ۱۷ کیلومتر است و وعده میدهد که حداقل آب کمی به دریاچهٔ در حال خشک شدن بیاورد.
بارندگیهای پایان تیر و آغاز مرداد ۱۴۰۱ موجب گمانهای نسبتاً خوشبینانهای برای تأمین بخشی از کمبود بارندگی کشور و تأمین بخشی از آب دریاچهها و تالابهای خشک شده ایران بود. البته این گمانها معمولاً غیرعلمی و صرفاً بر اساس مشاهدهٔ جمعشدن آب در محدودههایی است که قبلاً برای مدتها خشک بوده است؛ بنابراین مقدار قابل توجهی آب، سهم حوضهٔ آبریز دریاچهٔ ارومیه نشد و عملاً تغییر در وضع دریاچه به وجود نیاورد.
هشت سال قبل در ۱۸ تیر ۱۳۹۲ اعلام شد که میزان شوری در وضعیت عادی دریاچه ارومیه باید ۲۵۰ گرم نمک در لیتر (۲۵ درصد) باشد که به ۵۰۰ گرم در لیتر رسیده بود.
دریاچه ارومیه به کوچک شدن خود ادامه داد و در مرداد ۱۴۰۲ به سختی بقایایی پوشیده از املاح و مواد معدنی، عمدتاً در بخشهای شمالی آن باقی است. از بین رفتن کامل این دریاچه از بسیاری جهات غمانگیز خواهد بود، از فلامینگوهایی که از «آرتمیا» (سختپوستان بینظیری که در آبهای شور دریاچه زندگی میکنند) تغذیه میکنند، تا از بین رفتن تنوع زیستی و آسیب به کشاورزی در حوضهٔ آبریز دریاچهٔ ارومیه. علاوهبراین، مواد معدنی و رسوبات کف دریاچه نه تنها حاوی نمک، بلکه حالی فلزات سمی سنگینی هستند که در صنعت و سموم کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرند. از آنجایی که بستر دریاچه در معرض دید و خشکشدن قرار میگیرد، این مواد در هوا تبدیل به گردوغبار شدهاند و خطری جدی برای محیط زیست و مردم ایجاد کردهاند.