سرنوشت تلخ زن تهرانی در خانه پیک موتوری

زن جوان مدعی است مرد مورد علاقه‌اش بعد از دعوت او به خانه، او را مورد آزار و اذیت قرار داده است.

سرنوشت تلخ زن تهرانی در خانه پیک موتوری

به گزارش زنهار، ثریا سال‌هاست خانواده‌اش را ترک کرده است. او بعد از هفت سال وقتی پدرش فوت کرد به خانه برگشت و بعد دوباره آنجا را ترک کرد. او حالا از جوانی به اتهام تجاوز شکایت کرده است. ثریا در یک شرکت کارمند است، او از زندگی در تنهایی و سختی و آنچه بر او گذشته می‌گوید.

چه مدتی بود که مرد جوان را می‌شناختی؟

من و سیامک هفت ماه بود که با هم دوست بودیم. او به شرکتی که من در آنجا کار می‌کردم رفت‌وآمد داشت و آنجا آشنا شدیم. او در یک پیک موتوری کار می‌کرد و بسته‌های شرکت را جابه‌جا می‌کرد. خیلی آدم خوبی به نظر می‌رسید.

چطور شد که با او دوست شدی؟

من به خاطر ارسال بسته‌های شرکت با او در ارتباط بودم و این‌طوری بود که من را دعوت کرد با هم قهوه بخوریم و بعد هم رابطه ما شروع شد.

مدعی هستی به تو تعرض شده است. در این باره توضیح بده.

من چند بار با سیامک قرار گذاشتم تا با هم بیشتر آشنا شویم، یک روز به من گفت می‌خواهد من را با مادر و خواهرش آشنا کند و این‌طور بود که به خانه‌شان رفتم و در آنجا متوجه شدم کسی نیست. بعد سیامک به سمتم حمله کرد و من را آزار داد.

چرا به سیامک نگفتی با خانواده‌اش به خانه تو بیایند؟

چون من تنها زندگی می‌کردم. وقتی دیپلم گرفتم و دانشگاه قبول شدم به تهران آمدم و دیگر به خانه‌مان برنگشتم چون پدر و برادرم خیلی آزارم می‌دادند. من در تهران برای خودم زندگی درست کردم و حتی تلفنم را عوض و ارتباطم را با فامیل قطع کردم تا کسی پیدایم نکند. چند ماه قبل از حادثه شنیدم پدرم فوت کرده است، به روستا رفتم و در مراسم شرکت کردم و دوباره برگشتم و باز هم ارتباطم را با همه قطع کردم. من این موضوع را به سیامک گفته بودم و او هم به همین خاطر سوءاستفاده کرد. من سعی کردم با او صادق باشم اما او از من سوءاستفاده کرد با اینکه مدعی بود عاشق من است.

خانواده‌ات از سرنوشتی که داشتی خبر دارند؟

آنها من را طرد کردند. وقتی در مراسم پدرم حاضر شدم برادرانم من را بیرون کردند و گفتند حاضر نیستند من را ببینند و اگر یک بار دیگر آنجا بروم من را می‌کشند مادرم به من گفت بهتر است بروم و من هم خانه را ترک کردم. نمی‌توانم روی خانواده‌ام حساب کنم، برادرانم اگر بفهمند چه اتفاقی افتاده هم من و هم سیامک را می‌کشند، من هم نمی‌خواهم چنین اتفاقی بیفتد.

می‌دانی اگر حرفت ثابت شود ممکن است سیامک اعدام شود؟

من فقط می‌خواهم او تنبیه شود، قصدم این نیست که اعدام شود. البته ضربه‌ای که او به من زد آن‌قدر سنگین است که در حال درمان هستم اما یک روزی در زندگی‌ام او را دوست داشتم و....

    دیدگاه شما
    پربازدیدترین اخبار