زن همسایه من را به آغوش علی فرستاد و رها کرد

زن جوان که پس ازدوستی با زن همسایه به شوهرش خیانت کرده بود با دنیایی پشیمانی می گوید زندگی رویایی اش را بخاطر یک وسوسه از دست داده است.

زن همسایه من را به آغوش علی فرستاد و رها کرد

به گزارش زنهار، این زن ۳۵ ساله که مرضیه نام دارد با طلاق از همسر مهربانش تصور نمی کرد با پسری که بخاطر او به شوهرش خیانت کرده بود توخالی از آب درآید.

مرضیه بخاطر فریبکاری های پسرجوان و کلاهبرداری وی به طرح شکایت پرداخت و به افسر پلیس گفت:شوهر مهربانی داشتم با دو دختر مثل دسته گل که قدرشان را نفهمیدم شوهر هرکاری می توانست انجام می داد تا من را خوشحال کند اما دوستی من با زن همسایه که همیشه با شوهرش اختلاف داشت باعث شد تا به شوهرم خیانت کنم.

وی افزود:همسایه‌ای داشتیم که حدود ۴۳ سال سن داشت. او و شوهرش مشکل داشتند و نمی‌توانستند رابطه عاطفی با هم برقرار کنند.

من و زن همسایه خیلی زود به هم انس گرفتیم و با هم این طرف و آن طرف می‌رفتیم. او به تیپ و قیافه‌اش خیلی اهمیت می‌داد و با آرایش غلیظ و لباس‌های جلف بیرون می‌رفت.شوهرم چند بار تذکر داد که دوست ندارد با این زن خیلی خودمانی بشوم.

اما من جلوی دو خواهرم کلاس می‌گذاشتم که یک دوست آنچنانی پیدا کرده‌ام و هر روز با ماشین او با هم در خیابان‌ها دوری می‌زدیم. متأسفانه دوستی با این زن باعث شد در مدت کوتاهی مدل آرایش، لباس پوشیدن و حتی حرف زدنم تغییر کند.

همسرم از این بابت احساس نگرانی می‌کرد و من بدون توجه به علت این همه دغدغه و نگرانی، تمام وقت در اختیار زن همسایه بودم. تا اینکه از طریق این زن با پسری جوان به نام علی آشنا شدم. پسر جوان برایم انگشتری به عنوان کادوی تولدم خرید که حدود هشتصد هزار تومان قیمتش بود همان شب شوهرم هم دو تا پیتزا و یک هدیه معمولی خریده بود. در دلم او را مسخره می‌کردم و دل به وعده‌های علی خوش کرده بودم که مرا در خیالاتی شوم غرق خوشبختی می‌کرد.

مرضیه آهی کشید و افزود: متأسفانه این ارتباط شوم سبب شد هر روز چند ساعتی بچه‌هایم را در خانه تنها بگذارم و به مغازه علی رفته و با وی ارتباط داشته باشم و همین رفتارها بود که وقتی همسرم خواست طلاقم بدهد پذیرفتم .

بعد از طلاق بود که رفتارهای علی عوض شد و او دیگر بهایی به من نداد زن همسایه هم که تا دیروز می گفت تو حیفی با این مرد زندگی کنی و علی بهتر است ناگهان تغییر کرد و گفت که خانواده علی حق دارند نگذارند او که پسر است با زن بیوه ای ازدواج کند وقتی دیدم چاره ای جز تنهایی ندارم از علی خواستم پول هایم را که با حمایت شوهرم جمع آوری کرده بودم به من پس بدهد و او فقط خندید و به من ناسزاگویی کرد و حالا از او به اتهام اغفال و کلاهبرداری شکایت دارم چرا که اگر پولهایم را ندهد من سرمایه ای برای زندگی ندارم.

بنابه این گزارش،با دستور قضایی علی بازداشت شد و از آنجایی که مرضیه هیچ مدرکی مبنی بر اغفال شدن و دادن پول میلیونی به این پسر نداشت وی تبرئه شد.

مرضیه که با شنیدن حکم گریه می کرد گفت:همسرم با زنی ازدواج کرده و بچه هایم نامادری شان را دوست دارند و ابراز خوشبختی می کنند و من تنها و روسیاه مانده ام درحالیکه می توانستم خوشبخت باشم.

    دیدگاه شما
    پربازدیدترین اخبار