سرنوشت شوم رومینا در شکنجه گاه ناپدری شیطان صفت در تهران
رومینا دختری قربانی تجاوز وحشیانه ناپدری است که از سن ۹ تا ۱۶ سالگی مورد آزارجنسی این مرد متجاوز قرار می گرفته و اکنون با پیگیری های مادر دختر جوان این راز وحشتناک برملا شده و او از همسر متجاوزش شکایت کرده است.
به گزارش زنهار، زن جوان بعد از اینکه دخترش مبتلا به افسردگی شد راز هولناکی را کشف کرد و از همسر خائنش به خاطر تجاوز وحشیانه به دخترش شکایت کرد و این مرد شیطان صفت به اعدام محکوم شده است.
مردی که متهم است دخترخواندهاش را هفت سال شکنجه کرده است در دادگاه اتهامش را قبول کرد و به اعدام محکوم شد. متهم بدون هیچ مقاومتی آزار و اذیت دخترخوانده اش را قبول کرد و گفت پشیمان است.
متهم که مردی جوان است با شکایت همسرش بازداشت شد. این زن ۴۰ ساله به نام مینا که بعد از سال ها راز دخترش را کشف کرده بود به دادگاه شکایت برد و خواستار مجازات متهم شد.
مینا به پلیس گفت: وقتی دخترم چهارساله بود شوهرم را از دست دادم و مدتی تنها زندگی می کردم تا اینکه مردی آشنا به خواستگاریام آمد و با او ازدواج کردم. شهرام با دخترم رومینا ارتباط خوبی داشت.
آزار جنسی هولناک دختر خوانده
چند سال بعد یکدفعه حال روحی رومینا خراب شد. فکر میکردم تاثیر فوت پدرش است اما دکترها میگفتند اینطور نیست. سالها گذشت. دخترم از خانه فراری بود و من نمیتوانستم او را دلبسته خانه کنم تا اینکه یک روز متوجه شدم او از دست ناپدریاش در عذاب است.
بعد از تحقیق زیاد توانستم موضوع را بفهمم. شوهرم سال ها دخترم را عذاب داده و شکنجه کرده است. من درخواست دارم هر چه زودتر بازداشت شود.
بعد از بازداشت شهرام او اتهام آزار واذیت را قبول کرد و بدون هیچ مقاومتی گفت بابت کاری که کرده پشیمان است.
با توجه به حساسیت موضوع، پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد و دادگاه کیفری استان تهران آن را بررسی کرد.
دختر ۱۷ ساله شکایتش را علیه ناپدریاش مطرح کرد و گفت: ناپدریام از ۹ تا ۱۶ سالگی مرا آزار داد و شکنجه کرد. ابتدا خیلی کوچک بودم و از او میترسیدم.
او همیشه در غیاب مادرم مرا به اتاق می برد و فیلم های مستهجن به من نشان می داد. او مرا شکنجه می کرد و آزار می داد. من از ترسم سکوت می کردم و جرات نداشتم به کسی حرفی بزنم.
دختر نوجوان در حالی که اشک میریخت ادامه داد: هفت سال شکنجه ناپدریام باعث شد به افسردگی مبتلا شوم و شب ها کابوس ببینم. من از اینکه با پدرخوانده ام در خانه تنها باشم وحشت داشتم. به همین خاطر مادرم به ماجرا پی برد. حالا تحت درمان روانشناس هستم و هنوز به زندگی عادی برنگشته ام.
وقتی مرد متهم در جایگاه قرار گرفت ابراز پشیمانی کرد و گفت: من دچار بیماری اعصاب و روان هستم برای همین هم نتوانستم خودم را کنترل کنم و از کرده خودم بسیار پشیمان هستم. درخواست بخشش دارم.