طلاق دادن بخاطر اجازه ندادن پدرزن به سفرهای خارج از کشور
زندگی شکیبا و ناصر بهخاطر دخالتهای پدر شکیبا بههمریخت. پدر شکیبا که اجازه سفرهای تفریحی به خارج از کشور را نمیداد، هرگز تصورش را هم نمیکرد که با این کار زندگی مشترک دخترش را بههممیزند. ناصر که از این رفتارهای پدرزنش خسته شده بود، وقتی آخرینبار سر همین موضوع با شکیبا دعوا کرد،برای درخواست طلاق راهی دادگاه خانواده شد.
به گزارش زنهار، این مرد وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرارگرفت، درباره علت درخواست طلاق خود گفت: پدرزنم مراخسته کرده است. او مردی مذهبی است. چون از سفرهای تفریحی خارجی خوشش نمیآید، از ما هم میخواهد که سفر تفریحی به خارج از کشور نداشته باشیم.
شش سال است که ازدواج کردهام. از همان روزهای اول زندگیمان برای ماهعسل دلم میخواست به ترکیه بروم. ولی شکیبا گفت که پدرش ناراحت میشود. من هم اعتراضی نکردم. ولی دیگر صبرم لبریز شده است. در این شش سال نتوانستهام برای خودم و زندگیام برنامهریزی داشته باشم. بارها از شکیبا خواستم به یک سفر خارجی برویم. ولی او قبول نکرده چون پدرش دوست ندارد. حتی به او گفتم که پنهانی برویم. نیاز نیست حتما به پدرت بگوییم کجا میرویم. ولی شکیبا میترسد و میگوید پدرش متوجه میشود. درصورتیکه کسی نمیتواند برای زندگی ما تصمیم بگیرد. چون پدرش دوست ندارد، ما نمیتوانیم سفر برویم. این خیلی مسخره است. شش سال است که دارم تحمل میکنم. شش سال است که از آرزوهای خودم گذشتم. ولی دیگر تحمل ندارم. نمیتوانم این زورگویی را تحمل کنم. جالب اینجاست که همسرم ازمن حمایت نمیکند.همیشه طرف پدرش رامیگیردوازمن میخواهداز خواستههایم بگذرم چون باید به پدرش احترام بگذارم. دیگر طاقتم راازدست دادهام ومیخواهم برای همیشه ازهمسرم جداشوم. اگرمن و زندگیمان برایش اهمیت داشتیم حداقل یکبار در این شش سال از من حمایت میکرد و مرا مجبور نمیکرد که به حرف پدرش گوش کنم.
درادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی، پدرم در زندگی ما دخالتی ندارد. فقط دوست ندارد که به سفر خارجی تفریحی برویم. از اول هم این موضوع را گوشزد کرده بود، وگرنه دیگر به زندگی ما کاری ندارد. فقط سر این موضوع از ما خواسته که سفر نرویم. من هم میگویم به خواستهاش احترام بگذاریم. ما داریم زندگی خودمان را میکنیم. هرکجا دلمان بخواهد میرویم. پدرم اصلا کاری با ما ندارد. ولی ناصر سر این موضوع لج کرده و مرتب دعوا راه میاندازد. مدتهاست که میخواهد مرا به سفر خارجی ببرد. درصورتیکه من دوست ندارم پدرم را به خاطر این موضوع بیاهمیت ناراحت کنم، چون میدانم اگر برویم او متوجه میشود. ولی ناصر حرف مرا نمیفهمد. با اینکه از اول میدانست که من به خاطر پدرم نمیتوانم با او به سفر خارجی بروم، ولی بازهم بهانهگیری میکند. این چند وقت مرتب سر همین مسأله با هم درگیریم و راستش من هم خیلی خسته شدهام. دیگر نمیخواهم در کنار این مرد زندگی کنم.
درپایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از آنها خواست در فرصت بهدستآمده با یک مشاوره خانواده مشورت کنند.