یک خبر جدی از حاج احمد متوسلیان
نماینده تهران در مجلس می گوید به احتمال زیاد حاج احمد متوسلیان به دست فالانژها به شهادت رسیده است. او هنگام یک مصاحبه مبسوط ، پس از یاد خاطره ای که حاج احمد در آن بود ، از این رزمنده بزرگ با عبارت “روحش شاد” یاد کرد.
به گزارش زنهار، سردار محمداسماعیل کوثری نماینده تهران در مجلس می گوید به احتمال زیاد حاج احمد متوسلیان به دست فالانژها به شهادت رسیده است. او هنگام یک مصاحبه مبسوط ، پس از یاد خاطره ای که حاج احمد در آن بود ، از این رزمنده بزرگ با عبارت “روحش شاد” یاد کرد.
بخش مهم مصاحبه سردار کوثری با سایت جماران را میخوانید:
خاطره اولین دیدارتان با حضرت امام، که ظاهرا سال ۶۱ اتفاق افتاده، را برای ما بفرمایید. چه جمعی در آن دیدار حضور داشتند؟ و اگر از رهنمودهای حضرت امام در آن دیدار چیزی به خاطر دارید، برای ما بگویید.
بعد از عملیات إلی بیت المقدس(آزادسازی خرمشهر) تصمیم گرفته شد که فرماندهان خدمت حضرت امام برسند. من آن موقع سپاه تهران بودم و به تیپ محمد رسول الله(ص) کمک می کردیم. اما فرمانده حاج احمد متوسلیان بود. خدا روحش را شاد کند. چون بعد از عملیات به سوریه و لبنان رفتند و با شناختی که من از روحیات حاج احمد دارم، می دانم که قطعا جلوی آن فالانژیست هایی که این چهار نفر را در دژبانی گرفتند، ساکت نایستاده و با آنها درگیر شده و همان جا شهیدش کرده اند. اما با این حال ما می گوییم ان شاء الله که زنده است، خودش را می خواهیم و اگر هم شهید شده پیکرش باید داده شود و ما از این رژیم خبیث طلب داریم.
ایشان داشت پیش مقام معظم رهبری می رفت، که آن موقع رئیس جمهور بود. با یکی از برادرها بودیم، گفت من باید به جلسه بروم و بلافاصله باید برگردم چون در جماران خدمت حضرت امام دیدار هست. ما سریع به جماران آمدیم و طوری شد که تقریبا صحبت های دیدار اصلی شده بود که آقا محسن و فرماندهان بودند. ما دیر رسیدیم و به حضرت امام گفتند حاج احمد آمده و یکی دو نفر دیگر از برادران هم دیر رسیده بودند و ما پنج شش نفری خدمت حضرت امام رفتیم؛ اما فقط دستبوس بود. بعد که بیرون آمدیم، جلوی حسینیه یک عکس خیلی ماندگار گرفته شد.
واقعا تمام هستی امام در همان اتاق و حسینیه بود و همه سیاست ها در همان خانه ای که معلوم است خیلی بزرگ هم نیست، ختم می شد. همه تعجب می کردند که رهبران دیگر برای خودشان کاخ و ستادهای بزرگ ایجاد می کردند اما ایشان خیلی محدود و با همان اطمینانی که به شاگردان خودش داشت، کار را اداره می کردند و به بهترین نحو جنگ را اداره و تمام توطئه ها را خنثی کردند. من در هر عملیاتی می دیدم موقعی که آقا محسن از پشت بیسیم یک جمله یک خطی، نیم خطی و یا حداکثر یک و نیم خطی را برای ما می خواند و می گفت حاج احمد آقا از قول امام این پیام را داده، انگار ده ها لشکر به جبهه آمده است.
امام علاقه خاصی هم به رزمنده ها داشت. لذا یادم هست که اول سال ۶۶، بعد از عملیات کربلای ۵ از آقای هاشمی درخواست کردیم که رزمندگان لشکر ۲۷ دیداری خدمت ایشان داشته باشیم. یادم هست که ششم فروردین سال ۶۶ آمدیم و یک صفحه و خرده ای نوشته بودیم و جلوی ابهت امام خیلی سخت بود. اما در شور و نشاط عجیبی بودیم که برای خودم خیلی به یادگار مانده که جلوی امام توانستیم بیانیه محکمی قرائت کنیم که جنگ را ادامه می دهیم و در مقابل هرکس هم باشد، ما فقط منتظر امر شما هستیم.
آن موقع من ۳۲ سالم بود. یعنی هرکدام از بچه هایی که در جایگاه هایی بودند و خدمت حضرت امام می آمدند، همین که اجازه می دادند جلوی ایشان صحبت کنیم برای ما خیلی بزرگی و افتخار بود. لذا در نهایت می خواهم بگویم که حضرت امام قلب ها را تسخیر کرده بود. آن هم برای مادیات و پست و مقام نبود؛ چون عاشق امام بودند. یعنی موقعی که حضرت امام فرمودند به ارتش کمک کنید و جلوی پیشروی دشمن را بگیرید، یادم نمی رود که خیلی از رزمنده ها سلاح نداشتند و یعنی با دست خالی به جبهه می رفتند.
شما حساب کنید، دشمنی که تا دندان مسلح و آمده بود که سه روزه استان خوزستان را بگیرد و هفت روزه به تهران برسد، توسط همین نیروها چه بلایی سرش آمد. همان چیزی که حضرت امام گفتند و سال ۴۲ فرمود سربازان من در گهواره هستند. نه اینکه بگوییم آدم های مسن نبودند، حبیب بن مظاهرها بودند اما عمدتا دست خود جوانان بود و در انقلاب، دفاع مقدس و مقابله با توطئه ها عاشقانه در صحنه بودند که باعث موفقیت شد.
غیر از خاطره ای که فرمودید سال ۶۶ در ایام عید خدمت حضرت امام آمدید، آیا پیش آمد که شما ایام عید ملاقات حضرت امام بروید و یا این ایام در جبهه باشید و پیامی از سوی حضرت امام دریافت کنید؟
نه؛ چون اگر عملیات می شد، مثل والفجر ۸، دائم آنجا بودیم. عملیات والفجر ۸ که ۲۰ بهمن ۶۴ شروع شد و تا ۳۱ فروردین ۶۵ ما مستمر در منطقه فاو بودیم.
اولین اعتراضات خیابانی پس از پیروزی انقلابی ظاهرا سال ۷۳ در اسلامشهر اتفاق افتاد که شما آن زمان در سپاه بودید. به نظر شما علت این حوادث چه بود؟
بعد از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه، آقای هاشمی در نماز جمعه و مصاحبه ها مردم را به یک زندگی دنیایی دعوت کرد. برای خانواده های شهدا، ایثارگران و کسانی که با کلام امام به صحنه آمده بودند و حالا حضرت آقا رهبر شده بودند، اینکه باید آن لباس ها را در بیاوریم و به پیشرفت و توسعه کشور فکر کنیم سنگین بود و باید بگوییم اعتراضات بیشتر در این وادی بود.
نظر ایشان این بود که یک جمهوری اسلامی عین آلمان و ژاپن درست شود که ما فقط به دنیای مردم فکر کنیم. در صورتی که حضرت امام و خود حضرت آقا که رهبر شده بودند، نظرشان رسیدگی به مستضعفین بود. ما نمی گفتیم زیربناها و زیرساخت ها درست نشود. هیچ موقع مردم این را نمی گفتند. مردم می گفتند این روشی که دولت دنبال می کند چیزی نیست که امام و رهبری می خواهند.
یعنی جنس اعتراضات با چیزی که در سال های ۹۶ و ۹۸ اتفاق افتاد متفاوت بود؟
اصلا خیلی فرق می کند. اما تقریبا آن هم در همین راستا است. در سال های ۹۶ و ۹۸ هم تبعیض بود و طوری رفتار می شد که دولتمردان هر کاری کردند کسی حرفی نزند. اگر با آمریکا مذاکره کردند و به هر نتیجه ای رسیدند، ما سیاست های آنها را پیاده کنیم. دولتمردان داشتند این را دنبال می کردند که سیاست های بانک جهانی یا اقتصاددانان جهانی را دنبال کنیم. آن موقع می گفتند چرا ما باید طوری مدیریت کنیم که تورم مثلا به ۴۹٫۵ درصد برسد؟ آن موقع تورم به ۴۹٫۵ درصد رسیده بود و مردم خیلی تحت فشار بودند و عکس العمل نشان دادند.
اما بالأخره آقای هاشمی هم قبل از انقلاب و هم زمان دفاع مقدس اعتباری داشت. مثلا حضرت امام می فرمودند «جنگ، جنگ، تا رفع فتنه» اما آقای هاشمی و آقای روحانی می گفتند «جنگ، جنگ، تا یک پیروزی». ما پیروزی را در والفجر ۸ به دست آوردیم. چرا حل نشد؟ چون امام می گفت به آمریکا و امثال اینها نمی شود اعتماد کرد و اینها شیطان هستند؛ خیال نکنید اگر یک پیروزی به دست بیاورید می توانید از آنها امتیاز بگیرید.
در هشت ساله آقای روحانی هم همان سیاست های آقای هاشمی بود. نمی خواهم بگویم آقای هاشمی زحمت نکشیده اند، می خواهم بگویم آن تفکر سیاسی، مخصوصا سیاست های اقتصادی، اشکال داشت. می گفتند اگر طبقه پایین له شدند هم شدند عیبی ندارد؛ اما حضرت امام همیشه از آنها دعوت می کرد. نه اینکه بگوییم کسانی که ثروت دارند کنار گذاشته شوند، فرق می کند. امام می گفت انقلابی که ما به پیروزی رسانده ایم و می خواهیم تداوم بدهیم، باید به محرومین رسیدگی کنیم؛ نه فقط به فکر یک عده خاص باشیم.
اینجا بود که اعتراضاتی در مشهد و اسلامشهر اتفاق افتاد و در نهایت خود مقام معظم رهبری تأکید داشتند و الحمدلله با درایت ایشان حل شد. اینها می خواستند تفکر جمهوری اسلامی را کنار بگذارند و به اسم اصلاح طلبی تفکر غربی را بیاورند. اگر می خواستند اصلاح کنند، مشخص بود چه چیزی را می خواهند اصلاح کنند.
شما نگاه کنید که مثلا آقای اکبر گنجی که آن موقع بیشتر از همه شلوغ می کرد و سردمدار شده بود، خودش پاسدار بود اما یک روز هم جبهه نیامد. در صورتی که حضرت امام می گفت اولویت امروز، جنگ است. یک روز هم نیامد و آخرش هم دیدیم رفت و پناهنده شد. یعنی اینها نفوذ کرده بودند؛ و آن وقت می گفتند ما اصلاح طلب هستیم. اگر اصلاح طلب بودی اول باید خدمت می کردی و بعد چیزی که مورد اصلاح بود را اصلاح می کردی. اما این نبود.
اینها جمله یا کلمه ای را استفاده کردند که از آن سوء استفاده می کردند. چون بالأخره می گفتند می خواهند اصلاح کنند. اگر می خواهید اصلاح کنید اول باید خدمت کنید. حضرت امام اصلاح کرد و گفت تمام قوانین طاغوت باید کنار برود و قوانین اسلامی به جای آن بیاید. با اینکه ما هنوز هم ادعا نداریم همه قوانین اسلام پیاده شده است. مثلا بانکداری ما هنوز به آن صورت اسلامی نیست و خومان می دانیم باید اصلاح شود. اما اینها باید اصلاح شود نه اینکه بگوییم اصلاح طلبی اما بخواهیم دوباره تفکر آمریکایی ها را حاکم کنیم. آخرش هم امثال این افرادی که مدعی بودند، رفتند به تفکری که ما می گفتیم پناهنده شدند.
لذا باید همان چیزی که باعث پیروزی شد را به کار بگیریم. اگر مردم به صحنه نمی آمدند حضرت امام چه کار می توانست بکند؟! کاری نمی توانست بکند. پس هم باید یک رهبر الهی به تمام معنا باشد، که خودساخته باشد و چیزی برای خودش نخواهد، عین حضرت امام و مقام معظم رهبری؛ و هم مردمی که ولایتمدار باشند. این دو لازم و ملزوم همدیگر برای تشکیل یک حکومت اسلامی هستند. اگر رهبر خوب نباشد، مردم هم نمی دانند چه کار کنند.
در صدر اسلام هم همین طور شد. مردم آقا علی بن ابیطالب(ع) را نشناختند و لذا همراهی نکردند. اما آقا علی بن ابیطالب(ع) تک و تنها چه کار کرد؟ سرش را به چاه می کرد و یا در نخلستان ها با خدای خودش راز و نیاز می کرد. بیش از چهار سال و ۹ ماه آقا علی بن ابیطالب(ع) نتوانست حکومت کند. آن هم آنقدر سرش بلا آوردند که با صبر الهی ایشان توانست این مدت را حکومت کند.
آن وقت ضلع سوم اینجا «کارگزاران» هستند. کسانی که مسئولیت می گیرند هم باید ساده زیست، برنامه ریز، پر کار، مردمدار و فعال باشند و هم دلسوز و متعهدانه کار کنند. آن وقت می بینید که هم مردم خیالشان راحت است و هم کارگزاران کارشان را خوب پیش می برند و هم سیاست ها از طرف ولایت قشنگ اعمال می شود.
چه طور شد شما ضرورت احساس کردید و از لباس سپاه به لباس سیاست و نمایندگی مجلس آمدید؟
یادم هست از هشت سالگی حضرت امام را شناختم. پس ما سیاسی بوده ایم و بر اثر ضرورت [به سپاه آمدیم]. یک تجربه ای در مشروطه هست که انقلاب مشروطه به پیروزی رسید ولی یک بازوی قوی نبود که بتواند توطئه ها را خنثی کند. اینجا هم لیبرال ها مثل آقای بنی صدر، نهضت آزادی، جبهه ملی و امثال اینها می خواستند در قانون اساسی «گارد ملی» را جا بیندازند؛ آن هم زیر نظر رئیس جمهور باشد. اما یاران حضرت امام مثل شهید بهشتی، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی گفتند «سپاه پاسداران» باشد. این سپاه پاسداران در اصل بازوی ولایت است.
سپاه بود که جلوی ضد انقلاب ایستاد و جلوی توطئه ها را یکی پس از دیگری گرفت. عزیزان ارتش یک وظایف مشخصی داشتند. اما قانون اساسی می گوید سپاه حافظ دستاوردهای انقلاب اسلامی است و وظیفه اش این است که این کارها را بکند. کمیته انقلاب اسلامی مردمی بود و خیلی ها از کمیته به سپاه آمدند. اگر [کمیته] نبود، همان ماه های اول کار تمام می شد و انقلاب شکست می خورد.
اصلا این را بگویم که من فوتبالیست بودم و در سطح باشگاهی و ملی بازی می کردم. اما دیدم اینجا باید امام را یاری کنیم و گفتم همه آنها را پشت سر می گذارم و به اینجا می آیم. الآن هم من یک پاسدار هستم. اول یک پاسدار هستم و بعد نماینده ام؛ نه اینکه نمایندگی برای من یک چیزی باشد. ما می گوییم الآن در بحث نظامی هرچه جوانان بیشتر جذب شوند، ما جا را خالی کنیم تا این عزیزان بیایند. اما تجاربمان را به قانونگذاری ببریم.
این نیست که بگوییم الآن سیاسی شده ایم و سیاسی کاری کنیم. بیشتر باید تجاربمان را به قانونگذاری ببریم و به امید خدا بتوانیم در اینجا کاری کنیم که قانون های دقیق و درست به جا بگذاریم تا چهارچوب مملکت را خیلی خوب جلو ببریم. مخصوصا با دولت آقای رئیسی و مجلسی که روحیه شادابی دارد، ان شاء الله بتوانیم کاری کنیم که مردم نفع ببرند و پیشرفت کشور را به عینه ببینیم و طوری عمل کنیم که دشمنان ناامید شوند.
چون الحمدلله در مسائل نظامی و سیاسی مملکت توانسته گلیم خود را از آب بیرون بکشد و در مباحث اقتصادی و فرهنگی هم ان شاء الله باید این کار را انجام بدهیم.