خطرات پیروزی احتمالی ترامپ برای ایران
به قدرت رسیدن دوباره دونالد ترامپ، امکان رسیدن به یک توافق را منتفی خواهد کرد؛ چراکه ترامپ و تیم همراه او دشمنی دیرینه و عمیقی نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند.
به گزارش زنهار، در حالی که به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که در اواخر سال 2024 برگزار میشود نزدیک میشویم، نظرسنجیهای فعلی به احتمال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری دیگر اشاره میکنند. با توجه به دوران پرفرازونشیب ریاستجمهوری قبلی ترامپ، این چشمانداز نگرانیهای قابل توجهی را برای جهان و ویژه خاورمیانه و البته ایران ایجاد میکند.
رویکرد مشخص او، که با دیپلماسی شخصی غیرمتعارف و اظهارات خارج از عرف مشخص میشود، در دوران قبلی ریاستجمهوریاش به تشدید بیثباتی منطقهای منجر شده بود. بهرغم تغییرات زیاد منطقه در دوران غیبت او، بازگشت احتمالی ترامپ قطعاً چالشهای منحصربهفردی را به همراه خواهد داشت. «اثر ترامپ» بر روابط دیپلماتیک با تشدید رقابت ایالاتمتحده و چین پیچیدهتر میشود. لحن مستقیم و تحریکآمیز ترامپ میتواند کشورهای خاورمیانه را مجبور به انتخاب یکی از طرفین کرده و بهطور بالقوه درگیریها را تشدید کند. خوشبختانه، بازیگران منطقهای به سبک منحصربهفرد ترامپ عادت کردهاند و حالا روابط دیپلماتیک بهتری دارند. با وجود این، بازگشت ترامپ میتواند پیامدهای مهمی برای خاورمیانه داشته باشد، زیرا ایالاتمتحده همچنان یکی از قدرتمندترین بازیگران در منطقه خاورمیانه است.
از برخی جهات، رویکرد ترامپ به خاورمیانه تفاوت چندانی با رویکرد اوباما یا بایدن نداشت. حضور نظامی آمریکا در منطقه، سیاستهای مبارزه با تروریسم و حمایت از متحدان منطقهای موضوعاتی هستند که هر سه رئیسجمهور سیاستهای مشابهی را در مورد آنها دنبال کردهاند. مهمترین تفاوت ترامپ در خاورمیانه، دیدگاهش در مورد ایران بود که برخلاف اوباما و حتی بایدن که سعی کردند با تهران در مورد برنامه هستهای به توافقی دیپلماتیک دست یابند، او از برجام خارج شد و در تلاش برای مهار اقتصادی و دیپلماتیک ایران بود. با این حال، حتی با این استثنا، هر سه رئیسجمهور، حداقل از نظر تصوری، هدفشان کاهش اثرگذاری ایالاتمتحده در منطقه بود.
با وجود این، برخورد ترامپ با مشکلات منطقه کاملاً متفاوت بود. تاریخ به ما نشان داده که حل مسائل در خاورمیانه نیازمند دولتسازی ماهرانهای است که تعادل ظریف منافع را بدون راهحلهای روشن و قطعی حفظ کند. ترامپ به مثابه یک گاو نر در یک مغازه چینیفروشی بود. او یک دیپلماسی شخصی و منحصربهفرد داشت که محتوای آن برای دیپلماتهای آمریکایی و گاهی حتی برای حلقه داخلی خود ناشناخته بود. او وعدههای کاملاً متناقضی به رهبران مختلف میداد، اظهارات نامنظم میکرد و اقدامات غیرمنتظره و رادیکالی انجام میداد. و با بیتفاوتی خود نسبت به مسائلی که مستقیماً به منافع اقتصادی ایالاتمتحده مربوط نمیشود، این تصور را ایجاد کرد که رهبری ایالاتمتحده در منطقه در سقوط آزاد است. ترامپ طی چهار سال ریاستجمهوریاش، آتش بحران قطر در سال 2017، سیاست خارجی تهاجمی ترکیه، رقابت ترکیه و امارات، رقابت عربستان سعودی و ایران و بحران اسرائیل و فلسطین را شعلهور کرد.
دونالد ترامپ خطاب به نخستوزیر رژیم صهیونیستی گفت: «تو باید به این کار پایان دهی و آن را به سرعت انجام دهی و به دنیای صلح بازگردی. ما به صلح در جهان و خاورمیانه نیاز داریم».
انتخاب مجدد ترامپ در نوامبر 2024 زمان را در خاورمیانه به عقب برنمیگرداند. منطقه بدون او در واشنگتن بسیار تغییر کرده است. اگرچه رهبران خاورمیانه بیشتر به شخصیت و سبک منحصربهفرد او عادت کردهاند اما با وجود این، این ممکن است کافی نباشد.
اثر ترامپ
زمانی که دونالد ترامپ در سال 2017 به کاخ سفید آمد، خاورمیانه از قبل گرفتار تروریسم، جنگهای داخلی و رقابتهای قدرتهای متوسط بود. در حالی که او تغییر زیادی در سیاستهای ایالاتمتحده ایجاد نکرد، «سبک منحصربهفرد و مخرب» او تاثیری همچون بنزین بر خاکستر همچنان داغ منطقه داشت.
ترامپ روابط دیپلماتیک خود را از طریق تماسهای شخصی انجام میدهد و اغلب وزارت امور خارجه و دستیارانش را در تاریکی نگه میدارد. البته، این برای رهبران خاورمیانه که دوست دارند تجارت را از طریق تماسهای شخصی انجام دهند، جذاب است. با این حال، دیپلماسی شخصی میتواند به تناقضات سیاستی منجر شود. مهمتر از آن، فردی به اندازه ترامپ میتواند عمداً یا ناخواسته برداشتهای گیجکننده یا وعدههای مبهم بدهد. در طول بحران قطر در سال 2017، رهبران عربستان و امارات فکر میکردند که از نعمت ترامپ در مورد تحریمها علیه دوحه برخوردار هستند. به همین ترتیب، در سال 2019، رئیسجمهور اردوغان پیامهایی با ترامپ ردوبدل کرد و برای عملیات نظامی جدید علیه کردها چراغ سبز جزئی دریافت کرد -عملیاتی که در تضاد با سیاستهای اعلامشده ایالاتمتحده است. رهبران خاورمیانه با این باور که ترامپ را در مورد پروندههای خود متقاعد کردهاند، اقدامات مخاطرهآمیز و بیثباتکننده انجام دادند.
اظهارات بداهه ترامپ میتواند برای ثبات و دیپلماسی بسیار خطرناک باشد. حمایت وی از تحریمها علیه ایران در توئیتر این بحران را پیچیدهتر کرد. تهدیدهای او برای فلج کردن اقتصاد ترکیه نیز تاثیر مخربی بر ترکیه داشته است. او میتواند یک ایده بیاساس را توئیت کند مبنی بر اینکه عربستان سعودی بودجه بازسازی سوریه را به گونهای که گویی با آن توافق شده است، تامین میکند. شاید این روش او برای مذاکره باشد، اما اغلب تاثیری خلاف نظر او بر مسائل میگذاشت.
ترامپ با توجه کم به جزئیات هر موضوع سیاسی و اعتماد بیش از حد به غریزه خود، میتواند بدون برنامهریزی زیاد تصمیمات چالشبرانگیزی مانند خروج از برجام یا به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل بگیرد. به همین ترتیب، او به راحتی میتواند وعدهها و بیانیههای سیاستی خود را زیر پا بگذارد. ترامپ در ماههای اول ریاستجمهوری خود، بهرغم ابراز همدردی با رهبر سوریه، بشار اسد را مورد حمله قرار داد و حتی از دستیارانش خواست تا اسد را ترور کنند، دستور ترور ژنرال قاسم سلیمانی هم از دیگر اقدامات بحثبرانگیز و تهاجمی او بوده است.
تشدید رقابت آمریکا و چین هم یکی دیگر از اتفاقاتی است که میتواند توجه ترامپ را به شیوهای بسیار خطرناک جلب کرده و اثراتی مخرب بر خاورمیانه داشته باشد. چه در قرن نوزدهم و چه در دوران جنگ سرد، رقابت بین قدرتهای بزرگ همیشه پیامدهای خطرناکی در خاورمیانه داشته است. با افزایش نفوذ سیاسی چین در منطقه، ترامپ ممکن است رویکرد «شما یا با ما هستید یا علیه ما» را اتخاذ کند. این رقابت میتواند منطقه را قطبی کرده، بلوکهای جدید ایجاد کند و حتی در سناریوی بدبینانه موجب تقابل نظامی در منطقه شود.
به گزارش تجارت فردا، برای سالها، پکن تنها یک شریک اقتصادی در جهان به حساب میآمد و علاقهای به مشکلات سیاسی منطقه نداشت اما به نظر میرسد شرایط تغییر کرده و اخیراً چین فعالیت سیاسی خود را در منطقه افزایش داده است. اژدهای سرخ بیش از نیمی از نفت خام خود را از کشورهای شورای همکاری خلیجفارس (GCC) وارد میکند. شرکتهای چینی نیز پروژههای ساختمانی به ارزش 126 میلیارد دلار را در منطقه انجام دادهاند. چین همچنین در بنادر مصر و کانال سوئز سرمایهگذاری میکند. سرمایهگذاری چینیها در مصر از سال 2017 تا 2022، 317 درصد افزایش یافته است. اما در مقایسه با مقیاس مطلق روابط اقتصادی، چین یک کوتوله سیاسی در خاورمیانه بوده است. به نظر میرسد پکن اخیراً به این نتیجه رسیده است که نفوذ سیاسی برای حفظ منافع اقتصادی در منطقه ضروری است. مهمتر از آن، بازیگران منطقهای از چین که به دلیل تعهدش به ثبات و وضعیت موجود شناخته شده است، به عنوان یک قدرت بزرگ جایگزین استقبال میکنند. قدرتهای منطقهای از روابط رو به رشد خود با چین نیز به عنوان اهرمی در روابط خود با ایالاتمتحده استفاده میکنند.
نقش میانجی چین در عادیسازی روابط ایران و عربستان در سال گذشته رویداد مهمی بود که ظرفیت سیاسی چین را نشان داد. اما، فعالیت چین در منطقه در سال 2023 آغاز نشد. کشتیهای جنگی چین از بنادر منطقه بازدید میکنند. ارتش چین حتی تمریناتی را با ارتش مصر انجام داده است. تقویت روابط اقتصادی همچنین تماسهای دیپلماتیک بین چین و منطقه را تشدید میکند. رهبران و هیاتهای چینی اکنون بیشتر از قبل از پایتختها و نمایشگاههای خاورمیانه بازدید میکنند.
در پاسخ به فعالیت چین، دولت بایدن قصد دارد نفوذ سنتی خود را در منطقه از طریق تعامل دیپلماتیک و پروژههای سیاسی-اقتصادی تحکیم بخشد. بایدن در حال اعمال فشار دیپلماتیک بر ابوظبی برای کنار گذاشتن فناوری 5G چین و توقف ساخت بندر مخفی چین در امارات است. بایدن فعالانه از عادیسازی روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی به عنوان راهی برای تقویت نفوذ ایالاتمتحده در منطقه حمایت کرده است. به عنوان یک پروژه برجسته، انتظار میرود کریدور اقتصادی هند، شرق میانه، اروپا (IMEC) ادغام منطقه در سیستم اقتصادی-سیاسی غرب را تسهیل کند. اگرچه حمله 7 اکتبر و جنگ اسرائیل و حماس سیاستهای خاورمیانهای بایدن را به حاشیه برده است، اما او بیشتر بر دیپلماسی و انگیزههای اقتصادی برای متعادل کردن نفوذ فزاینده چین در منطقه تاکید کرده است.
اما سبک ترامپ میتواند بسیار مستقیمتر و تحریکآمیزتر باشد. از طریق تهدیدهای آشکار، باجگیری و دیپلماسی قایقهای جنگی، او میتوانست کشورهای خاورمیانه را مجبور به انتخاب طرفها کند. تشدید رقابت قدرتهای بزرگ میتواند خطوط گسل جدید و بلوکهای جدید ایجاد کند. حتی اگر بایدن دوباره انتخاب شود، رقابت آمریکا و چین احتمالاً در خاورمیانه افزایش خواهد یافت. اما تحت رهبری ترامپ، مهار و مدیریت این رقابت بسیار دشوارتر است.
در حال حاضر بازیگران منطقهای بیشتر به ترامپ و سبک او عادت کردهاند. بنابراین، رهبران خاورمیانه میتوانند در دوره دوم ترامپ عاقلانهتر عمل کنند. اول، آنها متوجه شدهاند که ممکن است حرف و عمل ترامپ یکی نباشد. این ممکن است آنها را وادار کند قبل از پریدن روی دم ترامپ دو بار فکر کنند. در واقع، در واکنش به انفعال ایالاتمتحده درباره اتفاقات خلیجفارس، امارات متحده عربی در حالی که ترامپ هنوز در کاخ سفید بود، گفتوگو با ایران را آغاز کرد. بهطور مشابه، بازیگران منطقهای ممکن است قبل از تشدید تنشها، مانند بحران قطر، محتاطتر باشند.
دوم، بازیگران منطقهای از زمانی که ترامپ قدرت را ترک کرد اکنون تجربه بهتری در دیپلماسی و مذاکرات منطقهای دارند. از اینرو، حتی اگر ریاستجمهوری دوم ترامپ مانع نقشآفرینی فعال آمریکا در خاورمیانه شود، بازیگران منطقه ممکن است مکانیسمهای منطقهای را برای حفظ ثبات ایجاد کنند. تشدید دیپلماسی منطقهای پس از حملات حماس و جنگ غزه نیز نشان از تمایل به گفتوگو و همکاری دارد. با افزایش تنشها، محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی با ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران گفتوگو کرد. هاکان فیدان وزیر امور خارجه ترکیه برای دیدار با همتای مصری خود به قاهره سفر کرد. رئیسی برای نشست سران سازمان کشورهای اسلامی درباره بحران اسرائیل و حماس به ریاض سفر کرد و با شاهزاده سلمان و عبدالفتاح السیسی رئیسجمهور مصر دیدار کرد. همه اینها نشان میدهد که بازیگران منطقهای میخواهند با مهار و مدیریت بیثباتیهای منطقهای از طریق دیپلماسی، وضعیت موجود را حفظ کنند. از این نظر، در مقایسه با دوره اول ترامپ، منطقه ممکن است در دوره دوم مسئولانهتر عمل کند.
رهبران خاورمیانه اکنون با رویکرد ترامپ آشنا هستند. با این حال، آشنایی با غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ لزوماً مساوی با مدیریت محتاطانه آن نیست. ایالاتمتحده با شبکه گستردهای از پایگاههای نظامی و بیش از 40 هزار سرباز همچنان یکی از قدرتمندترین بازیگران در منطقه است. بنابراین، بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به ریاستجمهوری میتواند مجدداً احساس پیشبینیناپذیری و نوسانی را در خاورمیانه ایجاد کند. تشدید رقابت قدرتهای بزرگ بین ایالاتمتحده و چین لایه دیگری از پیچیدگی را اضافه میکند. با به قدرت رسیدن مجدد ترامپ، این رقابت میتواند تشدید شود و خطوط گسل جدید و درگیریهای احتمالی ایجاد کند.
تجارت فردا در گزارشی که با مشورت علی واعظ، تحلیلگر ارشد گروه بینالمللی بحران تهیه شد نوشت: اگر در سال آینده دونالد ترامپ به قدرت برسد بدون شک مواضع تندی را علیه ایران اتخاذ خواهد کرد. در دور اول ریاستجمهوری ترامپ، با اینکه خود او از همان ابتدا خواهان خروج آمریکا از برجام بود اما تیمی که با آن کار میکرد، مخالف خروج آمریکا از برجام بودند و اعتقاد داشتند در شرایطی که ایران به برجام پایبند است خروج از توافق برجام، آمریکا را در فضای بینالمللی منزوی خواهد کرد. اما در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ تیمی که از همان ابتدا سرکار خواهد آمد آشنایی بیشتری با دستگاههای زمامداری آمریکا دارد و میتواند با توان بیشتری بر ایران فشار آورد.
در نظر داشته باشید که بین سالهای 2019 تا 2020 (در دوره ریاستجمهوری ترامپ) ایران و آمریکا تقریباً سهبار به مرز درگیری نظامی رسیدند: سقوط پهپاد آمریکایی، حمله به تاسیسات نفتی آرامکو عربستان و ترور سردار سلیمانی. بعید نیست با روی کار آمدن مجدد دونالد ترامپ، امکان درگیری افزایش پیدا کند.
اگر بخواهیم از منظر ایران به موضوع نگاه کنیم ترامپ شخصی است که از توافق هستهای برجام خارج شد و سردار سلیمانی را ترور کرد، بنابراین دست دراز کردن به سوی ترامپ برای هر سیاستمدار ایران یک نوع خودکشی سیاسی محسوب خواهد شد. در همین راستا در شرایطی که ترامپ به قدرت برسد باید امکان رسیدن به یک توافق را منتفی دانست. چراکه ترامپ و تیم همراه او دشمنی دیرینه و عمیقی نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند و تصور اینکه اینها بتوانند به یک توافق برد-برد با ایران برسند دور از ذهن است. در چنین شرایطی امکان اینکه ایران راهکار دیگری را در پیش بگیرد افزایش خواهد یافت.