این استوری احسان علیخانی حسابی واکنش به همراه داشت +عکس
احسان علیخانی با انتشار عکسهایی نوشت: مجبور شدم در خوی خبر مهاجرتم را تکذیب کنم ۱۲روزه که با تعدادی از دوستان، #خوی هستیم.
به گزارش زنهار؛ احسان علیخانی با انتشار عکسهایی نوشت:
مجبور شدم در خوی خبر مهاجرتم را تکذیب کنم ۱۲روزه که با تعدادی از دوستان، #خوی هستیم.
دمشون گرم همه کسایی که اومدن تا مرهمی باشن در این شرایط عجیب و سرمای هوا…
سعی میکنم در قالب استوری، مشکلات، کمبودها، کمکهای مردمی و سختیهای این عزیزان رو باهاتون به اشتراک بذارم.
تعدادی خانه ویران شده و انبوهی خانه ترک خورده. زندگی در چادر، سرمای شدید و دمای زیر صفر، بارش برف و ترس مخصوصا بچهها از زلزله و چندین پسلرزه، شرایط رو سخت و پیچیده کرده. با دوستان به این نتیجه رسیدیم جز کارهایی که با زحمت همه داره انجام میشه ، ما تمرکز بزاریم روی خانواده هایی که با فرد دارای معلولیت در چادر هستند یا سرپرست خانواده شان از دنیا رفته ، مستاجر بودند و خونشون آسیب دیده و شرایط بازگشت ندارند امیدوارم تا شب عید بتونیم هر تعدادی که تونستیم و در توان ما بود براشون خانه ای امن رهن کنیم و وسایل خونه رو نو کنیم براشون …
انقدر اوضاع اقتصادی خرابه که من واقعا خجالت کشیدم از مردم کمک بگیرم و فقط دارم دوستان ، رفقا و همکاران میارم وسط که کمک کنند و ازشون ممنونم که همراه شدند البته که مردم برای خوی کم نذاشتند …
باید کنار اهالی خوی بود تا به زندگی عادی برگردند.
عکس اول در روستای خانقاه ، کنار فاطمهخانم زیبا و معصوم که در هوای ۱۰ درجه زیر صفر ، داخل چادر با خانواده زندگی میکنند
ما از تماشای این شرایط حیرت کردیم، اما فاطمه لبخند میزنه و ما حیرتزده از قدرت فاطمه!
فاطمهجانم! کاش از پشت این همه آوار، تو جای ما رهگذران پر سر و صدا، زندگی کنی!
رفقا!
تصویر دوم مربوط به تعدادی خبر در مورد مهاجرت منه که طی ٢٠روز گذشته این شایعه در حال انتشار بوده.
تکذیب این شایعه در برابر آنچه بر ایران و مردم گذشت ، هیچ اهمیتی نداره، ولی به جهت پیگیری شما، تماسهای مکرر دوستان، همکاران و رفقای رسانهای که هنوز پیگیر صحت این خبر هستن، مجبور شدم اینجا این خبر رو تکذیب کنم.
من از مرداد تا الان جز سفر به خوی، هیچ سفر دیگهای نداشتم ، قصد خروج از کشور رو هم نداشتم. ضمن اینکه از آغاز مهرماه به بنده اعلام شد ممنوعالخروجم و این ممنوعیت تا همین لحظه ادامه دارد و مشکلاتی دیگر که در برابر آن همه درد و داغی که بر دلمان ماند هیچ اهمیتی نداره.