روایت شنیده نشده از برادران قهرمان این روزهای فوتبال ایران
خوشبختترین و خوشحالترین خانه این روزهای ایران، یک منزل صمیمی و دوستانه در رامهرمز است، جایی که در آن صالح و صابر با سختیهای فراوان و با حمایت بهروز آرمیده و مادری فداکار بزرگ شدند.
به گزارش زنهار؛ زندگی پر فراز و نشیب دو برادر موفق این روزهای فوتبال از یک روز سخت آغاز شد. جایی که پدر این دو در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد. دایی بهروز که از همان روز سرپرست صالح و صابر بوده میگوید: سال ۱۳۸۶ پدر صالح حردانی و صابر حردانی در یک حادثه رانندگی جان خود را از دست داد. وقتی صابر ۱۱ سال داشت و صابر ۹ سال. پدر با یک وانت از ماهشهر به رامهرمز میآمد که در ۳ راهی امیدیه-آقاجری تصادف کرد و دو طفل معصوم در کودکی پدرشان را از دست دادند. ماجرا اما به همین سادگی نبود. عموهای این دو برادر تمایلی به کمک برای رشدشان نداشتند. بحث و جنگ و دعوا کم نبود و هنوز هم در جریان است. خانواده پدری صالح و صابر مسوولیتی قبول نمیکردند و من خودم تعهد نوشتم تا سرپرستیشان را به همراه مادر و با کمک کمیته امداد برعهده بگیریم. آن روز تمام وجودم را برای موفقیت این دو گذاشتم.
برادران قهرمان این روزهای فوتبال ایران کودکی متفاوتی نسبت به دیگر بازیکنان داشتند و رسیدن به قله فوتبال ایران برای آنها به این سادگیها نبود. برادر بزرگتر که این روزها با نساجی قهرمان حذفی به دست آورده زودتر از دیگری پایش به فوتبال باز شده: هر دو برادر زمانی که از مدرسه به خانه میآمدند از ۱۲ ظهر تا شب مشغول فوتبال بودند. مادرشان البته مخالف بود و میگفت با این شرایط زندگی فوتبال دردسرساز میشود. به خواهرم میگفتم زندگی ما را برای رشد این دو نفر ساختهاند. هیچ حرفی نباید برای فوتبالشان داشته باشی. صابر خیلی با توپ پلاستیکی بازی میکرد. به خاطر دارم زمانی را که این دو برادر از گاری نون خشک میخوردند و به اندازه ساندویچ برایشان لذت داشت. آن قدر فوتبال دوست داشتند و در کوچه بازی میکردند که حالا زندگی حرفهایشان به فوتبال گره خورده. در تست فولاد در اواخر دهه ۸۰ در میان هزار نفر صابر در تست قبول شد. به عنوان نفر اول. او آنقدر درخشان بود حتی اگر ۱۵ دقیقه به زمین میرفت هم مفید بود و نزدیک به ۳۰ گل آکروباتیک و برگردان با جوانان فولاد در قهرمانیهای این تیم به ثمر رساند. ۲ سال هم با امیدها بازی کرد تا اسکوچیچ او را به تیم بزرگسالان آورد اما بعد از چند ماه نمایش ناموفق در آستانه جدایی بود که در نهایت توانست دوباره به تیم اصلی برگردد و گلی که به تراکتور زد تا حدودی نقطه عطف زندگی فوتبالی او بود.
برادر کوچکتر هم راه بزرگتر را رفت تا خورشید موفقیتش با حضور نکونام طلوع کند: صالح هم از سن کم در آکادمی فولاد بود و جواد نکونام او را به ترکیب اصلی بزرگسالان رساند. بعد از بازی مقابل العین نامش همه جا مطرح شود. صالح از کودکی استقلالی بود و وقتی بازیها را در تلویزیون میدید میگفت ایکاش روزی من هم فوتبالیست شوم. هر دو البته بیشتر دوست دارند در تیم رقیب هم بازی کنند تا کنار هم. زمانی که موفقیت امروزشان را میبینم آرامش میگیرم و دلم غنج میرود. هرجا بروند میروم در ورزشگاه تشویقشان کنم. چه صالح و چه صابر. اگر نباشم برادرم را میفرستم.
علیرغم مشکلات در کودکی اما بهروز آرمیده از تحصیل این دو در کنار فوتبال خبر داده است: صالح در حال تحصیل در مقطع لیسانس است و صابر دیپلم دارد. صابر سن بیشتری دارد و پختهتر است. صالح هم همیشه احترام همه را نگه میدارد و تا به حال نشده روی حرف من حرف بیاورد. اهل شیطنت باشند؟ ابدا. ما خانوادهای مذهبی هستیم و هر چه داریم از انقلاب و خون شهدا داریم. حضرت عباس نگهدارشان بوده. شاید خودم نمازم دیر شود اما این دو برادر خیر. خودشان هم رفتاری صحیح داشتهاند و به آنها گوشزد کرده ام هیچوقت اسیر حاشیه نشوند. گذشتهشان را هرگز فراموش نکردند و وقتی یاد دوران نان خشک خوردن از گاری میافتند میخندند. میگویند خدا را شکر و این زحمات شما است.
دایی بهروز درباره حس فوقالعادهای که خودش و مادر دو برادر دارد گفته: مادر این دو برادر خانهدار بود و سعی میکردم تمام هزینهها را خودم متقبل شود. سعی کردم هم برایشان پدر باشم و هم دایی. خوشحالم که بچههای خواهرم از پایینترین سطح رشده کردهاند و امیدوارم روزی در اروپا بازی کنند. خودم شغل آزاد دارم و خدا کمک کرد تا بتوانم بچهها را کنار مادرشان بزرگ کنم. سوپرجام و تقابل این دو؟ صالح و صابر در نیمه نهایی جام حذفی مقابل هم بازی کردند و فیلم دعا خواندن مادرشان در شبکههای اجتماعی پخش شد. هنگام بازی استقلال و نساجی در جام حذفی گفتم آبجی! طرفدار کدام تیمی؟ گفت استقلال میتواند باز هم قهرمان شود پس صابر برنده شود. آن روز البته صالح به صابر زنگ زده بود و میگفت برای تهران آمدن زحمت نکش زیرا جام برای ما است اما صابر گفت حذفی برای من و لیگ برای تو!
او در پایان گفت: این دو برادر از کودکی عاشق فوتبال بودند و واقعا از فرش به عرش رسیدند. فوتبال این دو از همان زمینهای خاکی شروع شد تا نوجوان شدند از ۱۴ سالگی فوتبال حرفهای را از آکادمی فولاد آغاز کردند. همهچیز را مدیون فولادیم. خودم به بازی صابر اعتقاد ویژهای دارم. صالح هم درجه یک است و حقش جام جهانی است. ذرهای بابت اینکه زندگیام را برایشان گذاشتم پشیمان نیستم. آن روز که از خانواده طرد شدند هم مجبور نبودم اما با عشق تلاش کردم افتخار ایران شوند.