پشت پرده دعوای زرگری آقا یحیی و جواد نکونام
هنوز جوهر قلم از مطلب قبلی خشک نشده که به مصداق مثل «هر دم از این باغ بری میرسد» شاهد اتفاقی تلختر بودیم...
به گزارش زنهار، خلیفهکشی اگر باب شود کسی در امان نیست. بارها این مثل را زدهایم و انگار گوش شنوایی نیست. اگر بیحرمتی در میدان ورزش روزمره شود دیگر هیچ بزرگی در امان نخواهد بود و میبینیم که حالا دو بزرگ فوتبال ما چطور از خجالت هم در رسانهها در میآیند.
همه فوتبالدوستان در جریان ماجرا هستند و نیازی به تکرار مکررات نیست. سرمربی استقلال جملهای گفت که همه فهمیدند مخاطب او سرمربی پرسپولیس است. او هم در پاسخِ «اشک تمساح» از آدمهای «بیخودی» حرف زد و بعد از ظهر پنجشنبه که هر دو تیم بزرگ فوتبال ما ۲-۲ مساوی کردند، هر دو مربی به این مسیر ادامه دادند.
ابتدا استقلال به میدان رفت و جواد نکونام در کنفرانس بعد بازی گفت «خود ایشان آدم بیخودی است و او در حد من نیست. فوتبال به تعداد جام نیست و کارنامه من مشخص است...»، سپس یحیی گلمحمدی در پایان مسابقهاش گفت «جواب کسی را که بلد نیست احترام بزرگتر را نگه دارد نمیدهم». خیلی طبیعی است که این وسط عده زیادی در طرفداری از طرفین به میدان بیایند و کار لحظه به لحظه خرابتر شود اما کیست که نداند دود تمام این ماجراها به چشم فوتبال میرود؟ تا همین حالا بیرانوند و نعمتی علیه استقلالیها حرف زده و سروش هم علاوه بر مصاحبه استوری گذاشته و جواب استقلالیها -که دستهجمعی بعد بازی با شمس آذر به رقیب حمله کردند- را داده است...
البته که در فوتبال ما آدمهای کوچک و بیخودی زیاد حضور دارند اما با هر متر و معیاری جواد نکونام و یحیی گلمحمدی شامل این افراد نمیشوند. اگر کسی که بالای ۸۰ بازی ملی داشته و در جام جهانی بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بر بازو بسته فوتبالی محسوب نشود، پس دیگر چه کسی فوتبالی است؟ کاش موقع دعوا چشمهایمان را نبندیم و قبل باز کردن دهان ببینیم که طرف مقابل چه کسی است. جواد نکونام از اولین بازی ملی خود در سال ۸۰ یحیی گل محمدی را پشت سر خود داشت. در بازیهای آسیایی ۲۰۰۲ پشت سر یحیی گلمحمدی مدال طلا و قهرمانی را به دست آورد چرا که یحیی کاپیتان ما بود. در جام ملتهای ۲۰۰۴ چین هر دو برای ایران افتخار آوردند و در جام جهانی ۲۰۰۶ نیز هر وقت علی دایی از زمین بیرون میرفت، باز بازوبند کاپیتانی به یحیی میرسید. جواد نکونام خود این بازوبند را در جام ملتها و جام جهانی بر بازو بست. او تنها کسی است که بیش از ۱۵۰ بار برای ایران بازی کرده، لژیونر بوده و افتخار آفریده اما مگر یحیی آدم کوچکی است؟
اصلا سرمربی دو قطب بزرگ فوتبال ایران مگر عنوان کمی است؟ چطور میشود که دو همبازی اینگونه مقابل هم میایستند و حرمت هم را نگه نمیدارند؟ یعنی این دو بزرگ ما نمیدانند اگر خودشان حرمت هم را نگه ندارند، فردا از دیگران نمیتوانند توقع داشته باشند؟
قصد قضاوت در این ماجرا نداریم که حق با کیست و اول چه کسی شروع کرد. آخرین باری که هرکدام ما پس از دعوا در دفتر مدرسه و در پاسخ ناظم از این توجیه استفاده کردیم که «آقا بهخدا اول اون فحش داد و شروع کرد» دوم دبستان بودیم و ۸ سال سن داشتیم؛ از آن به بعد دیگر کسی به این کاری نداشته که چه کسی شروعکننده کار زشت است چرا که ادامهدهنده هم همان جرم را دارد. درست مثل رشوهدهنده که جرمِ گیرنده را کم نمیکند.
چرا بزرگان فوتبال ما نمیدانند که همان بیخودیها و غیرفوتبالیها منتظرند تا آنها به هم بپرند و بیایند جایشان را بگیرند؟ وقتی مدیر تحصیلکرده استقلال هم به تلویزیون میآید تا دنبال شروعکننده بگردد، دیگر باید چه گفت؟
در شأن این دو نام بزرگ ما نیست؛ هرچه هست ای کاش آخرین بار باشد که بزرگان ما این چنین از خجالت هم درمیآیند...