حرفهای دردناک آرمان در آستانه اعدام

گفتگوی تلفنی آرمان با خبرنگار ما که از داخل زندان انجام شده را در ادامه می‌خوانید.

حرفهای دردناک آرمان در آستانه اعدام

یه گزارش زنهار؛ حالا که با شما صحبت می‌کنم (عصر سه شنبه) نمی‌دانم چه سرنوشتی برایم رقم خواهد خورد و ممکن است تا چند ساعت دیگر من را برای اجرای حکم دوباره به قرنطینه ببرند و صبح چهارشنبه قصاص شوم. شاید شما آخرین نفری باشید که با من صحبت می‌کند. ممکن است پیش از اجرای حکم این آخرین فرصت من برای حرف زدن باشد.

می‌خواهم از پدر و مادر غزاله بابت اتفاق تلخی که افتاده عذرخواهی کنم. هم به آن‌ها و هم به خانواده خودم و هم به خودم ظلم کردم. واقعا از پدر و مادر غزاله می‌خواهم که شانس دوباره‌ای برای زندگی کردن به من بدهند و من را ببخشند. الان که با شما صحبت می‌کنم بود و نبودم دست آن‌ها است. در این مدت بار‌ها در زندان با چند نفر دیگر ختم قرآن گرفتیم، ختم یس گرفتیم و از خدا خواستیم که رحمی به دل پدر و مادر غزاله بیندازد تا شاید من را ببخشند و از سر تقصیرم بگذرند. آن‌ها خانواده محترمی هستند. اگر من را ببخشند، بزرگی و خوبی در حقم کرده‌اند. کار بدی کرده‌ام. اما پشیمانم.

در یک ماه گذشته ۵ مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه زندان منتقل شدم. معمولا یک یا دو روز قبل از زمان اجرای حکم، زندانی را به این اتاق منتقل می‌کنند. ارتباطت با همه جا قطع می‌شود. فکر می‌کنی که تا یک یا دو روز دیگر یا حتی چند ساعت دیگر زنده نیستی. همین امروز (عصر روز سه‌شنبه) نمی‌دانم که دوباره قرار است به قرنطینه منتقل شوم و صبح فردا حکم اجرا شود یا نه.

در مدتی که در قرنطینه هستی همه روز‌های عمرت مثل یک نوار از جلوی چشمانت رد می‌شود. از بچگی تا آخرین روز عمرت را مرور می‌کنی و نمی‌دانی که تا چند ساعت دیگر شانس زنده ماندن پیدا می‌کنی یا نه.

در این مدت، چون حس کردم به چوبه دار نزدیک هستم و تقریبا اجرای حکم را قطعی می‌دیدم وصیت نامه نوشتم. در وصیت نامه‌ام از خانواده غزاله و پدر و مادر و برادرم عذرخواهی کردم و از خدا خواستم که از گناهم بگذرد. من هنوز به هجده سالگی هم نرسیده بودم که این حادثه اتفاق افتاد.

دلیل اینکه این ۵ مرتبه حکم اجرا نشد را خودم هم نمی‌دانم. حرفی به من زده نشده است. شاید این تنبیه من به دلیل اشتباهی باشد که مرتکب شده‌ام. البته شاید در برابر کاری که من کرده‌ام تنبیه کمی باشد. اما از خدا می‌خواهم که نجات پیدا کنم.

در این مدت شنیدم که خیلی‌ها برای بخشیده شدن من تلاش زیادی کرده‌اند. من دست این افراد را می‌بوسم، اما از آن‌ها می‌خواهم که خانواده شکور را راحت بگذراند و آرامش را از آن‌ها نگیرند. آن‌ها در این مدت به‌اندازه کافی اذیت شده‌اند و نباید بیشتر آن‌ها را اذیت کرد. شاید خدا بخواهد و آن‌ها در خلوت خودشان به من رحم کنند و شاید از تقصیر من بگذرند. همه چیز را باید به خدا واگذار کرد.

واقعیت همانی است که همیشه گفته‌ام. پدر و مادر غزاله حق دارند که هنوز هم به آرامش نرسیده‌اند. اگر غزاله مزاری داشت شاید آن‌ها هم به آرامش می‌رسیدند. امیدوارم خدا کمک کند.

اگر خانواده شکور محبت کنند، بزرگواری کنند و من را ببخشند واقعا تلاش می‌کنم مسیر تازه‌ای در زندگی‌ام انتخاب کنم. در قرنطینه با خودم عهد کردم اگر من را ببخشند این چرخه زندگی را ادامه بدهم. اگر خدا بخواهد و رضایت بگیرم به افرادی که برای ادامه زندگی به اعضای بدن نیاز دارند کمک می‌کنم. من حاضرم برای ادامه چرخه مهربانی و زندگی هر کاری بکنم. نیت کردم یک کلیه و بخشی از کبدم را به بیماران نیازمند اهدا کنم. از طرفی تلاش می‌کنیم درمانگاه یا مرکز درمانی به نام غزاله درست کنیم یا خیریه‌ای ثبت کنیم تا اسم غزاله هم به خوبی بماند.

حرف آخرم با خانواده غزاله است. می‌دانم که آن‌ها در این مدت سختی زیادی کشیده‌اند. باید جای آن‌ها بود تا فهمید که آن‌ها در این چند سال چه کشیده. اند. حق با آن‌ها است. من حرفی برای دفاع کردن ندارم. هر تصمیمی که بگیرند حق دارند، اما از آن‌ها می‌خواهم از حق‌شان بگذرند. عمر دوباره‌ای به من بدهند. می‌دانم با مطالبی که اخیرا در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده رنجیده‌اند. اما باید بدانند که این کار‌ها ربطی به من نداشته و من از هیچ کدام از این حرف‌ها و نامه‌ها اطلاعی نداشتم. این اتفاقات ناخواسته باعث رنجش پدر و مادر غزاله شدند.

    دیدگاه شما
    پربازدیدترین اخبار