راننده تاکسی به دختر ۱۸ ساله تجاوز و حین انجام کار فیلم گرفت!
دختر جوان ۱۸ ساله با اعتماد نابجا به پسر راننده تاکسی شیطان صفت در دام عشق هوس آلود او خود را گرفتار کرده و در پایان این رابطه نامشروع پسر جوان با تهیه فیلم سیاه از دخترجوان ادامه این رابطه شوم را می خواهد
فهیمه دختر جوان خام حرف های عاشقانه ای شد که بوی نامردی می داد اما دختر ساده لوح خیلی راحت در دام این عشق دروغین گرفتار شد و پایان این رابطه نامشروع دختر ۱۸ ساله اکنون جز حسرت و پشیمانی چیزی برای وی نبوده و پسر شیطان صفت نیز قصد ادامه این به گناه هوس آلود را دارد و دختر جوان را با تهیه فیلم سیاه از وی تهدید به ادامه این رابطه نامشروع می کند و دختر جوان نیز گرفتار این رابطه سیاه شده است
فهیمه ۱۸ ساله است با مراجعه به مرکز مشاوره آرامش این گونه ماجرای زندگی خود را بیان کرد: در یک خانواده ۶ نفری زندگی می کنم و فرزند سوم خانواده هستم.
پدرم کارگر است و مادرم خانه دار؛ پدرم با سیلی صورتش را سرخ نگه می دارد و همیشه به مادرم می گوید ما که نتوانستیم درس بخوانیم و برای خودمان کسی شویم ، اما بچه ها باید درسشان را بخوانند و فرد مفیدی شوند و ما هم این نصیحت پدر را مثلاً آویزه گوشمان کردیم تا مبادا دست از پا خطا کنیم و زحمات او را به باد دهیم .من هم خیلی مراقب بودم که یک وقت خطایی نکنم و بیشتر حواسم روی درس خواندن باشد.
تازه داشتم خودم را برای کنکور آماده می کردم که … یک روز که با یکی از دوستانم برای خرید به مرکز شهر می رفتیم ، سوار یک تاکسی آژانس شدیم که راننده اش مرد جوانی بود، در مسیر متوجه نگاه های معنادارش شدم. ابتدا توجهی نکردم ولی او چشم بر نمی داشت و سؤال های بی ربط از ما می پرسید و دوستم جوابش را می داد.
موقع پیاده شدن هم شماره تلفن خود را روی کاغذ نوشت و به ما داد و گفت اگر باز هم جایی خواستید بروید، تماس بگیرید خودم را می رسانم. وقتی پیاده شدیم دوستم را سرزنش کردم که چرا شماره اش را گرفتی او در جوابم گفت: اشکالی ندارد تاکسی است.
شرح ماجرای رابطه نامشروع دختر ۱۸ ساله با راننده
یک بار که می خواستم تنها به جایی بروم با راننده تماس گرفتم که زود خودش را رساند. در طول مسیر به من پیشنهاد دوستی داد و گفت قصد ازدواج با من را دارد و دنبال یک دختر خوب مثل من می گردد. برای لحظاتی به خود مغرور شدم. تا آن زمان تجربه دوستی با جنس مخالف را نداشتم و ناخواسته پیشنهادش را پذیرفتم .
از آن روز به بعد ارتباط تلفنی ، پیامکی، تلگرامی و… ما شروع شد و آرش راننده تاکسی خودش را عاشق دل خسته ام نشان می داد و روز به روز وابستگی ما هم بیشتر می شد طوری که زندگی بدون او برای من غیر قابل تحمل شده بود .
بعد از مدتی تلفن و پیامک های عاشقانه مرا اشباع نمی کرد. دیوانه وار می خواستم ببینمش و در کنار او باشم. این بود که به او زنگ زدم و گفتم که کار فوری دارم و باید او را ببینم. قرار گذاشتیم و با ماشین آمد سرقرار، یک ساعت با هم در شهر دور زدیم تا اینکه گفت خسته شدم. بهتراست یک جا بایستیم و استراحت کنیم .
به یک جای پرت رفتیم که خیلی سوت و کوربود .آرش با چرب زبانی مرا خام خودش کرد و با هزار وعده و وعید توخالی فریبم داد و مرا مورد سوءاستفاده قرار داد. شرمنده و پشیمان بودم از خطایی که کردم واز طرفی عفتم لکه دار شده بود نمی دانستم چه خاکی باید بر سرم بریزم هرچه سعی می کرد آرامم کند فایده ای نداشت.
این هم جزو سناریوی او بود که دلداری ام بدهد. وقتی به گناهم فکر می کردم و اینکه چرا با هوس آنی و زود گذر خام او شدم دلم می خواست زمین دهن باز کند و مرا در خود فرو ببرد ولی افسوس که پشیمانی سودی نداشت و به قولی خود کرده را خود تدبیر نیست…
وقتی به دست های ترک خورده پدرکارگرم فکر می کردم از خودم متنفر می شدم که چرا دست به چنین حمقتی زده ام. اگر پدرم موضوع را می فهمید سکته می کرد. بعد از این ماجرا تا چند روزخبری از آرش نبود و به تلفن هایم جواب نمی داد تا اینکه فیلم و عکس هایی از طریق واتس آپ دریافت کردم …
عکس ها و فیلم مربوط به ارتباط نامشروع من و او بود! بی صفت نمی دانم چطور فیلم و عکس گرفته بود. به او زنگ زدم و دلیل این کار کثیفش را جویا شدم . در جوابم گفت: در صورتی فیلم و عکس ها را در اینترنت و شبکه های مجازی منتشر نمی کند که به ارتباط کثیفم با او ادامه دهم. نمی دانم باید چه خاکی بر سرم بریزم و…
رکنا