آن شب داخل اون مهمانی لعنتی پسر مورد علاقه با من ….!
برای آن که به پسر مورد علاقهام اثبات کنم با کسی ارتباط خیابانی نداشته ام، سرگذشت تلخ را برایش بازگو کردم. که چگونه در یک پارتی مختلط فریب خوردهام و این راز سر به مهر را تاکنون به هیچ کس نگفته ام، اما…
به گزارش زنهار به نقل از خراسان، برای آن که به پسر مورد علاقهام اثبات کنم با کسی ارتباط خیابانی نداشته ام، سرگذشت تلخ را برایش بازگو کردم. که چگونه در یک پارتی مختلط فریب خوردهام و این راز سر به مهر را تاکنون به هیچ کس نگفته ام، اما…
دختر۲۵سالهای که به دلیل تهدید و اخاذی از مردی جوان شکایت کرده بود. درتشریح راز رسوایی خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:
۵ سال قبل، زمانی که در مقطع کارشناسی دانشگاه تحصیل میکردم. به جشن تولد یکی از دوستانم دعوت شدم که مدعی بود با فرهنگ غربی زندگی میکند و پدر و مادرش هم او را آزاد گذاشته بودند.
من هم که دوست نداشتم دختری عقب مانده و بیفرهنگ خطابم کنند، آن شب با پوششی نامناسب به جشن تولد مختلط رفتم. و برای خودنمایی مانند آنها رفتار کردم. آن جا بود که با تعارف پسری جوان، شربت آلبالویی را نوشیدم. که بعد فهمیدم آن شربت به مشروبات الکلی و داروی خوابآور آلوده بوده.
اتفاق شوم
خلاصه در آن شب شوم حیثیت و آبرویم بر باد رفت و صبح که از خواب بیدار شدم سرنوشتم به تباهی کشیده شده بود.
با وجود این چیزی به پدر و مادرم نگفتم و این راز را همچنان پنهان نگه داشتم. بعد از این ماجرا به خانوادهام اصرار کردم تا خانهای مجردی برایم اجاره کنند که بهتر بتوانم به تحصیلاتم ادامه بدهم.
پدرم نیز به خاطر اعتمادی که به من داشت پیشنهادم را پذیرفت و این گونه من هم مانند دوستم آزادی عمل بیشتری پیدا کردم.
دیگر کسی رفت و آمدهایم را کنترل نمیکرد و من همواره با دوستانم به شب نشینی و دورهمی ادامه دادم. تا این که حدود ۲ سال قبل با «سامان» آشنا شدم.
درآمد بالا
پدرم که اوضاع مالی خوبی داشت، ماهانه مبالغ زیادی را به حساب بانکیام واریز میکرد. و خودم نیز همزمان با تحصیل در یک شرکت خصوصی کار میکردم.
در این میان «سامان» به بهانه ازدواج، مدام از من پول میگرفت و من هم حاصل کار و زحمت خودم را در اختیارش میگذاشتم. ولی وقتی ماجرای ازدواج را باور کردم، تصمیم گرفتم راز سر به مهر را برایش بازگو کنم.
تا به او بفهمانم که با کسی ارتباط خیابانی نداشتهام و طعمه هوسرانی و فریبکاری شدهام.
اما وقتی این راز را فاش کردم، برخلاف تصورم او نه تنها ناراحت نشد بلکه ارتباطش را با من بیشتر و به ازدواج اصرار کرد!
من هم که گذشت و مهربانی او را دیدم، دیگر به درخواستهای مالیاش پاسخ مثبت میدادم. به طوری که بیش از ۷۰ میلیون تومان از درآمدم را به او پرداختم.
سامان کلاهبردار!
ولی بعد از ۲ سال ارتباط نامتعارف، تازه متوجه شدم که «سامان» نهتنها متاهل است بلکه ۲ فرزند خردسال هم دارد!
به همین خاطر، ارتباطم را قطع کردم و از او خواستم تا پولهایم را بازگرداند. اما «سامان» مرا تهدید کرد که ماجرای فریب در جشن تولد را به خانوادهام اطلاع میدهد!
و خیلی زود تهدیدش را عملی کرد به گونهای که دیگر اعتماد و اطمینان خانوادهام از من سلب شد و پدرم با من قهر کرد.
در این شرایط من هم ماجرای ارتباط «سامان» با خودم را برای همسرش بازگو کردم که او نیز مسیر طلاق را در پیش گرفت و…