روایت متفاوت عطریانفر از سردار شهید سلیمانی
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفت: آنقدر جریانهای افراطی برخی معادلات اجتماعی واعتقادی را به هم زده اند و ذهنهای شهروندان را از اصول مترقی انقلاب فاصله انداخته اند که وقتی سردار سلیمانی باصمیمیت گفت دختر کمحجاب هم دختر من است،گروهی با تعجب به سخن او واکنش نشان دادند و بیان او غریب جلوه کرد.
به گزارش زنهار؛ یک فعال سیاسی با بیان اینکه «بیتردید شهید سلیمانی سیاست طرد و حذف را مردود میدانست و با آن سرسازش نداشت»، گفت: او همواره به اصلاح و تقریب دیدگاهها میاندیشید و در بزنگاههایی که احساس میکرد باید نقشآفرین باشد، ورود میکرد.
محمد عطریانفر درباره شخصیت و رفتار شهید سلیمانی اظهار کرد: شهید سلیمانی از مرزبندیها و خطکشیهای سیاسی فاصله گرفت و آن رویّهها را به رسمیت نشناخت.
وی تاکید کرد: سردار سلیمانی عمیقا به باور اولیه خود نسبت به اصول انقلاب پایبند ماند و به قاطبه اقشار مردم به عنوان ولی نعمتان حکومت توجه میکرد و دغدغههای شهروندان را با حضور در بین آنان با رگ و پوست حس میکرد و درصدد رفع آن بر میآمد.
متن کامل گفتوگو با محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به مناسبت سالگرد سردار سلیمانی به شرح زیر است:
در زمان حیات شهید سلیمانی بارها دیدیم ایشان رفتاری متفاوت با یک نظامی یا حتی یک سیاستمدار داشتند. منظومه فکری حاج قاسم در موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به چه شکلی بود که امروز بعضیها راه حل ترمیم فضای اجتماعی را فردی چون او میدانند؟
عمدهترین تفاوت رفتاری، رویکردی و اعتقادی شهید سلیمانی با همرزمان، هم ردیفان و هم صنفان خود این بود که به دور از هرگونه شبههای به آرمانهای انقلاب اسلامی و دکترین سیاسی اجتماعی امام راحل وفادار ماند و ضمن باور عمیق و اخلاص هیچگاه اسیرتمنیات دنیا و زرق وبرق قدرت وحکومت نشد.
ایران اسلامی بسی نظامیان و پیشکسوتان وفرماندهان شرافتمندی داشته و دارد که در عصر دفاع مقدس زحمات بسیار کشیدند. خیل عظیمی از آنها به شهادت رسیدند و اجر وافر خود را از پروردگار خویش گرفتند و به عهد پیشین خود تمام عیارباقی ماندند.
اما با پایان یافتن جنگ، شرایط و زمینههای مدیریت کشور به گونهای ساماندهی و هدایت شد تا فرصت کم نظیری برای حضور بخش نیرومندی از فرماندهان نظامی در مقدرات ملی و سطوحی از مسئولیتهای غیرنظامی در اختیار آنان قرارگیرد و از این رهگذر وارد عرصه مدیریتی کشور شدند. این تغییر پارادایم از نقش پذیری دفاع سرزمینی به عرصه مدیریت ملی، موجب شد برخی از آنان بارنگ باختن ایمان اولیه "تعّرب بَعد الهِجره" کنند و در برابر تمایلات و منافع شخصی خود تسلیم شوند و باور نخستینشان هم کدورت یافت و اسیر منافع دنیوی شده و با ولع بسیار گرفتار توهمی شدند که مدتهاست ازکسب مطامع دنیوی عقب مانده و باید جبران کنند! و خود را ولو به از دست دادن روحیه ایثار و مروت دوران دفاع مقدس و به هر قیمت در معادلات سیاسی قدرت جا دهند و متاسفانه این رویکرد، گذشته تاریخی مثبت آنها را از بین برد. تفاوت اساسی و شاخص شهید سلیمانی با چنین افراد، ضمن صیانت و حفاظت مستمری که براخلاص و روحیه مقاومت خود بکار میبست در این نکته نهفته بود که باورهای عمیق پیشین خود را هیچگاه از دست نداد. برخی نظامیان برای اینکه در پازل قدرت بمانند مجبور شدند به بخش تندرو جریان اصولگرا نزدیک و کارگزار افراطی رادیکال آنها شوند. شهید سلیمانی لایزال از این مرزبندیها وخط کشیها فاصله گرفت و آن رویّهها را به رسمیت نشناخت و از آلودگی سیاسی روزگار و بد اندیشی و فرقهگرایی فاصله گرفت. شهید سلیمانی عمیقا به باور اولیه خود نسبت به اصول انقلاب پایبند ماند و به قاطبه اقشار مردم بعنوان «ولی نعمتان» حکومت توجه میکرد و دغدغههای شهروندان را با حضور در بین آنان با رگ و پوست حس میکرد و درصدد رفع آن برمیآمد.
شهید سلیمانی عزیز هیچگاه نلغزید و از مسیر ایمان و اخلاص و مجاهدت و مقاومت خارج نشد و اتفاقا به خاطر همین رویکرد ازسوی برخی هم ردیفان خود که با آنان در دلبستگیهای دنیوی جدیدالولاده و دشمنیهای ناصواب با رقبا همراهی نمیکرد، مورد نقد قرار میگرفت.
امام خمینی(ره) انقلاب را براساس ایمان به خدا و عنصر باورِ به مردم بپا کرد. پیام انقلاب امام(ره) این بود حکومتهایی که با رای مردم سر کار می آیند باید فارغ از هر دین و آیین و مسلک و فرقه و قبیلهای به انان خدمت کنند و دغدغه شهروندان را دغدغه خود بدانند. شهید سلیمانی هم به مردم عمیقا اعتقاد داشت و هم دغدغه مردم را دلواپسی های خود می دانست.
از سویی شهید سلیمانی به خواست و مشیت خدا برگزیده شد تا تجربه ای فرامرزی و تاریخی بزرگی بدست آورد. بنا به مسئولیت دو دههای که در سپاه قدس داشت، او با مردم و فرهنگ و آداب دیگر ملتهای منطقه آشنایی پیدا کرد. نقشآفرینی شهید بزرگوار و فرمانده سپاه قدس از مناسبات محدود و متغیرهای امنیت داخلی ایران به سمت ایفای نقش برون مرزی تغییر وارتقاء یافت.
اتفاقات خاورمیانه و مسایلی فراتر از آن ، فکر و ذهن و اندیشه شهید سلیمانی را به تدابیری بزرگتر مشغول کرد. او ضمن آشنایی با فرهنگ مردم سایر کشورها، این فرصت را یافت به مسایل ایران نه فقط از منظر داخل بلکه فراتر از آن در دل هویتهای "تو درتو" نگاه کند و همین موجب وسعت نظر وارتفاع نگاه وی شد. از این جهت شهید سلیمانی فاصله زیادی با همردیفانش خود یافت و اعتبار و جایگاه خود را نسبت به همه اقران وامثال و برجستگان سپاه ارتقاء داد. وی هیچگاه تمایلی برای ورود به مسایل اختلافی داخلی به عنوان یک طرف ماجرا نداشت بلکه همواره به اصلاح و تقریب دیدگاهها میاندیشید و در بزنگاههایی که احساس میکرد باید نقشآفرین باشد، ورود میکرد و توصیههای خود را بدور ازشعار و ظاهرسازی و خودنمایی به صورت غیرعلنی و نه در سطح رسانهها پیش میبرد.
بعد از نبرد تمام عیار۳۳ روزه لبنان با رژیم اشغالگر قدس که شهید سلیمانی نقش مهمی در آن حوادث سنگین و پیروزی شگفتانگیز حزبالله داشت، بخش تبلیغات سیاسی کشور بدلایلی که هیچگاه کسی توضیح نداد، چهره شهید سلیمانی را در قد و قامت واقعی علنی کرد. از این مقطع سیمای مصمم و معصوم وی از طریق رسانهها بیشتر شناخته شد و مردم میان سردار سلیمانی و همردیفانش تفاوت آشکار و معناداری را به عینه دیدند. فارغ از اینکه این شهید مجاهد عارف هوشمند همواره در متن مشکلات منطقه شجاعانه حضور تمام و کمال میداشت و خواب را از چشم ستمگران و ارتجاع منطقه و تکفیریان حرامی میگرفت، از آنجا که شخصیتی خاکنشین و مردمی و مرید ابوتراب بود و از متن فقر و محرومیت روستا برخاسته بود، به رنج و درد هموطنانش واقف بود و در فرایند محرومیتزدایی آنان به جان میکوشید و درعین حال جایگاه رفیعی در آفاق معنوی و هم درابعاد اجتماعی پیداکرده بود و با حضور موثر ملی خود به همگرایی جناحهای مطرح درعرصه سیاست کمک میکرد.
بیتردید اگر آن شهید عزیز امروز در قید حیات بود میتوانست در حل کلیدی مشکلات نقش موثری داشته باشد و مانع حرکت های تند و افراطی شود.
معتقدم آن شهید بیداردل ، فارغ از اینکه مسئولیت بزرگ سپاه قدس را بر عهده گرفت و توفیقات منحصر به فردی هم پیدا کرد اما حالات و روحیات او بگونهای بود که اگر چنین ماموریت مهمی را هم بر دوش نمیداشت ، قطعا به مسیری که برخی نظامیان همتراز او رفتند و گذشته خود را ملکوک کردند، نمیرفت.
شما معتقدید رمز محبوبیت سردار سلیمانی این بود که دنبال خط کشیهای سیاسی نرفت؟
شهید سلیمانی اگرچه مدارج دانشگاهی مرسوم رانداشت، اما از هوش سرشاری برخوردار بود و عزت نفس بالایی داشت، شجاع بود و پاک زیست و طهارت نفس داشت. خود و خانوادهاش را از عوارض نامطلوب دنیاگرایی که خانواده یا برخی نظامیان گرفتار آن شدند، دور نگه داشت. او زحمت زیادی میکشید و برای بقاء و دوام زندگی محاسبات دنیوی نداشت. او عاشق شهادت بود و همواره از این غصه که از یاران شهیدش دور افتاده در درونش لهیبی از غم و حرمان و آتش فراق برپا بود. جدا از ویژگیها و شخصیت ممتازی که داشت، موقعیت و نقش بیبدیل او در سپاه قدس اجازه ورود به مناقشات حقیر داخلی را به وی نمیداد. جایگاه او اقتضا میکرد که با رهبر انقلاب در ارتباط نزدیک باشد و مسایل روز را با سران قوا در میان بگذارد و در تصمیمات مهم آنها را همراه کند. سطح فعالیت ایشان ملی و منطقهای بود؛ بنابراین در افقی فراتر از چالشهای گروههای سیاسی داخل کشور عمل میکرد. او به صلاحیت و توانمندی افراد و کارآمدی مسئولان نگاه میکرد و وابستگی گروهی را در تراز کارآمدی آنها به حساب نمیآورد. فارغ از حسب و نسب سیاسی، مدیران را بررسی و ارزیابی می کرد که فرد مدنظر چقدر توانایی دارد و به چه میزان به نفع کشور و ملت میتواند خوب عمل کند.
چرا برخی تلاش کردند او را به صحنه انتخابات بکشانند؟
آنچه درباره حضور سردار سلیمانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ مطرح شد ، محصول بازیها و شگرد سیاسی بخش افراطی بود. جماعتی دنبال این بودند که از چهره محبوب سردار سلیمانی در برابر حسن روحانی استفاده کنند ولی او با هوشیاری در مقابل ترویج خطای سیاسی این افراد موضع گرفت و ایستاد. این موضوع شگرد سیاسی ناشیانه از ناحیه کسانی بود که دنبال به دست گرفتن قدرت بودند ولی می خواستند از نام ونشان واعتبار سردار سلیمانی دربرابر رقیب سیاسی خود استفاده ابزاری کنند.او درکلامی موجز وپرمعنا گفت: «من نامزد گلولهها هستم.»
حاج قاسم در دوره حیاتشان بارها جملات و کدهایی دادند که نگاهشان به ایران مقتدر جز با ترمیم گسل های سیاسی و اجتماعی قابل تصور نیست. هم بحث پذیرش دختران بدحجاب به عنوان فرزندان انقلاب، هم تلاش برای آشتی گروه های سیاسی دور شده با انقلاب. درباره این نقش توضیح بدید که با نگاه شهید سلیمانی چطور میشود هم حفظ ارزش ها رو پیش برد هم جامعه زخم خورده ایران رو ترمیم کرد؟
من معتقدم میشود به ارزشها پایبند بود ولی دافعه نداشت. آنچه سردار سلیمانی بر آن تاکید داشت امر پیچیده ای نبود و منطبق برموازین مکتب امام (ه) بود. آنقدر جریانهای افراطی برخی معادلات اجتماعی واعتقادی را به هم زده اند و ذهنهای شهروندان را از اصول مترقی انقلاب فاصله انداخته اند که وقتی سردار سلیمانی باصمیمیت گفت دختر کم حجاب هم دختر من است،گروهی با تعجب به سخن او واکنش نشان دادند و بیان او غریب جلوه کرد. عبارت معقول آن شهید آنقدر غیرعادی نبود ولی دیگران آنقدر بد عمل کرده بودند که این جمله اینقدر عجیب به نظر میآمد.
واقعیت این است انقلاب به همان میزان که رنگ اسلامی دارد درهمان تراز به نقش زمان و مکان در فهم مصلحت جامعه اسلامی اهمیت میدهد. ادبیات انقلابی ایران ناشی از سنت اسلامی و روح مستمر اجتهاد است. امام خمینی(ره) بر اجتهاد مقید به مکان و زمان و توجه به منطقة الفراغهای حوزه فقه و روزآمد دیدن فروع دین تاکید فراوان داشت و مصراً میگفت باید مسایل مردم را با نگاه به شرایط و مصالح روز حل کرد. امام رحمتالله علیه معتقد بود مردم ، اقشار و طبقات مختلفی هستند که زیر پرچم نظام اسلامی باید به آرامش، عزت و رفاه نسبی برسند. در این دیدگاه، او خوب میدانست نمیتوان با نگاه بسته و متصلب و از جنس تلقی داعشی به مسایل کشور نگریست. مرحوم سلیمانی سرمشقی که امام(ره) برای انقلاب نوشته بود را بارها وبارها تمرین کرده بود و باور داشت و آن را از اعماق وجود میفهمید.
سردار سلیمانی متوجه بود جامعه متکثر است و باید بدون هرگونه قید وبندی به همه مردم خدمت کرد. امام خمینی(ره) میزان را رای مردم میدانست و به تکثر جامعه اعتقاد داشت. موارد متنوعی از سنت عملی و تصمیمات امام وجود دارد که دنبال یکسانسازی جبری جامعه نبود ولی متاسفانه اندیشههای رادیکال درست برخلاف سیره عملی وسنت سیاسی آن مرد بزرگ رفتارهای من درآوردی بکاربستند و به ناحق خود را به امام نسبت دادند و عملا در سویدای قلب وحتی بعضا باصدای بلند گفتند آنچه ما میفهمیم باید ملاک عمل باشد! در رادیو نمایندهای دادسخن می داد که هرچه ما میگوییم باید عمل شود. ما قانون وضع میکنیم و حتما همه باید از آن تبعیت کنند! سلّمنا. اما اگر قانون نتواند پاسخگوی عرف جامعه باشد،لاجرم ضمانت اجرایی پیدا نمیکند و عمر طولانی نخواهد داشت. گرچه توهمات رادیکال به این واقع بینیها هیچگاه بهاء و اهمیت نمیدهد.
جامعهشناسان و تحلیلگران مسایل سیاسی معتقدند ریشه بخشی از ناآرامیهای اخیر کشور، طردشدگی برخی اقشار و طبقات است. به نظر شما طردشدگی چه نسبتی با اندیشه سردار سلیمانی داشت؟
نادیده گرفتن طیف گستردهای از اقشار و طبقات مردم سّم مهلک است. این بیماری و خودشیفتگی و طرد دیگران به تدریج در طول دودهه اخیر ایجاد شده است. مرحوم شهید سلیمانی به دلیل اینکه حجم سنگینی از زمان و فرصت هایش درگیر حل مشکلات منطقه بود کمتر در جزییات سیاست طرد وحذف در داخل قرار میگرفت. ولی امروز براساس محتوا و عمق اظهاراتی که از ایشان میشنویم، میفهمیم که اودیدگاه فراگیری داشت، بیتردید آن شهید سیاست طرد وحذف را مردود میدانست و با آن سرسازش نداشت.
امروزه مردم بر اثر اجرای سیاستهای نادرست مجریان با مشکلات اقتصادی و فقر فراگیر مواجه شدهاند و سکوت مردم هم ناشی از نجابت آنها است چون احساس میکنند کشور درگیر بحرانهای سیاست خارجی است پس باید شرایط را تحمل کنند ولی جلوگیری از اجرای سیاست برد_برد و دمیدن در آتش تنش، مشکلات زیادی برای مردم ایجاد کرد. انتخاباتهای اخیر هم به این قضیه دامن زد. امروز سطحی از نارضایتیها به صورت شورش خیابانی دیده می شود که شاید از منظر مدیران امنیتی کشور کمرنگ شده و اندک به نظر برسند اما این گروه تعداد زیادی پشتیبان خاموش درخانه ها دارند که فعلا سکوت کرده اند و سکوت آنها را نباید به حساب رضایت از شرایط موجود تلقی کرد ، بلکه به این دلیل است که علاقمند نیستند امنیت کشور ونظام به خطر افتد.
دل مرحوم شهید سلیمانی از روند طرد دردمند بود و در هر فرصتی صاحبان قدرت و مکنت و دولت را به اصلاح دیدگاه و عمل صالح و به دور از فرقه گرایی توصیه میکرد. دوست عزیز و مدیر ارشد و لایق ما آقای مهندس مرعشی تعریف میکرد پس از شهادت سردار سلیمانی به منزل این شهید در تهران رفته بود. دادستان کرمان هم آمده بود. پس از خروج از منزل شهید، دادستان به مرعشی میگوید سردار سلیمانی هر وقت به کرمان میآمد، سفارش تو را میکرد و می گفت نقش مرعشی در کرمان مهم و موثر و به نفع مردم است. مبادا او را اذیت کنید. این در حالی است که سردار سلیمانی و حسین مرعشی ضمن صمیمیت و دوستی دیرینه هیچگاه زیست سیاسی مشترک نداشتند. این شهید آنقدر بزرگوار بود که می فهمید فردی مثل مرعشی چه نقش مهم ومردمی در استان کرمان دارد.
عدهای معتقدند نظم اجتماعی نوینی در حال شکلگیری است که مرجعیت افراد سابق را به عنوان فصلالخطاب نمیپذیرند. یعنی فاصله بین فرهنگ رسمی و غیررسمی اینقدر زیاد است که حتی برای بخشی از نسل جدید حتی نهضت آزادی را نزدیک به حاکمیت میدانند. در این شرایط آیا زیست و منظومه فکری فردی مثل حاج قاسم قابل پذیرش برای این نسل هست؟
شهید سلیمانی اگر زنده بود، در تقویت وتثبیت نظم نوینی که اشاره میکنید ، نقش موثر و غیر مستقیمی را ایفا میکرد. او شخصیت بانفوذ و شریفی بود و مردم برای او احترام ویژهای قایل بودند و میتوانست از موقعیت خود به نفع ملت استفاده کرده و مسئولان کشور را قانع کند که تداول قدرت براساس نظم منطقی و انتخابات و رقابت حزبی انجام بگیرد. مصیبتی که الان ما دچار آن هستیم این است که مسئولان منتخب، امروز اکثریت جامعه را نمایندگی نمیکنند چون انتخابات حداکثری برگزار نشده است.ضمن اینکه دراین وانفسای به قدرت رسیدن بر پایه پیروزی اقلیت ، رییس جمهور محترم و دیگرمسئولان ارشد از عناصر کارآمد هم برای مدیریت اقتصاد جامعه ومردم استفاده نکرده اند و مشکلات مردم همچنان لاینحل باقی است.
اگر شهید سلیمانی زنده بود میتوانست توصیه کند به منظور صیانت از اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت واصل نظام ، انتخابات مشارکتی برگزار شود چون تجربه انتخابات فراگیر، تجربه موفقی بوده است. مردم در مسأله افزایش قیمتها و نا امیدی به آینده بجای نقد دولت و یا ابراز نارضایتی از عملکردها یکباره بزعم خویش مستقیم میروند سراغ آخرین راه حل یعنی تغییر از جنس براندازی! چون باور ندارند که مسئولان درعین ناتوانی وفقر کفایت ، منتخب آنانند.
الان مردم دچار مشکلات شدید اقتصادی بوده و درگیر مسایل معیشتی هستند. کنترل فقر، افزایش قدرت خرید مردم و برگزاری انتخابات مشارکتی موجب جذب مردم در امور کشور میشود و به طردشدگی پایان میدهد.
حکومت اگر تن به اصلاحات لازم ندهد، دچار آسیب وضعف مقبولیت میشود البته اول باید بپذیرد اعتراضات ریشه در متن گستردهای از شهروندان جامعه دارد و به صرف سوءاستفاده رسانههای دشمن، اتفاقاتی خطیر وغیر قابل کتمان است. درست است که چند رسانه خارجی در حال تحریک هستند اما آنها از بستر اعتراضات آرام ایجاد شده سوءاستفاده می کنند. نکته بعدی این است که" عبور از بحران"به جبر اِعمال سیاستهای امنیتی وکنترلی به معنای "حل بحران" نیست و معضل همچنان باقی است. با وجود کنترل اعتراضات قانونی و برقراری آرامش نسبی، یادمان نرود مطالبات مردم همچنان باقی است.
اگر قرار است اعتراضات با سیاستهای مقابله جویانه کنترل شود باید بدون تاخیر در مرحله بعد اصلاح انجام گیرد. تنها ساکت کردن مردم راه حل نیست. حاکمیت باید نسبت به اعتراضات فراگیر و حتی سکوتهای مشحون از فریاد فروخفته، وسواس داشته و حساس باشد. اگر احزاب که نهادهای واسط هستند درموقعیت حقیقی خود می ماندند و حذف نمی شدند، الان به کمک می آمدند. باکمال تاسف الان حتی احزاب و اشخاص مرجع که سابقه خوبی هم دارند، وقتی سخن می گویند کسی به گفته آنها توجهی نمی کند چون مردم می دانند آنها نقشی وتاثیری در نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی کشور ندارند. این نقش را حاکمیت خواسته یاناخواسته از بین برده است.
من معتقدم حوادث تلخ آبان ۱۴۰۱ ، هم میتواند لاسمح الله مبنایی برای مسیر غیرقابل بازگشت باشد و هم میتواند درسی بزرگ و آغازی برای اصلاح تجدید اعتماد عمومی و ارتقای حکمرانی باشد. متاسفانه از سیاست کلیدی و همیشگی امام خمینی که فرمود «میزان رای مردم است»، عدول شده است و باید بدون قید وشرط به آن بازگشت.
امروز شهید سلیمانی در بین ما نیست اما می توان به سخنان و دست نوشته های ایشان مراجعه کرد و به جامعه تذکر داد که شهید سلیمانی با کسانی که دنبال مصادره او بوده وهستند، نسبتی ندارد
در پایان چه تعریفی از شخصیت شهید سلیمانی دارید؟
شهید سلیمانی «نمادانسانی مصمم برای حرکت به سوی کمال» و دست پرورده صادق ومخلصی برای انقلاب امام خمینی(ره) بود. کسی که شخصیت او در طول زمان ارتقا یافت. او جوانمرد باوفا و سختکوشی بود که از متن محرومیت و فقر روستا به اوج عزت ملی، منطقه ای و جهانی رسید و به رحمت واسعه و رضوان الهی دست یافت. این دستاورد حاصل صداقت و ایمان وعشق لایزال او به باورهای نخستین بود. او هیچگاه از خط آرمانی و اصیلی که به آن چنگ زده بود، عدول نکرد و همواره در خط روشن وسیره درخشان خاندان عصمت وطهارت برقرار ماند.
"سلام علیه یوم ولد ویوم یموت ویوم یبعث حیاً"