چرا آقای بازیگر پنت هاوس و لکسوس را قبول نکرد؟
رجبی این روزها در یک آپارتمان ۱۶۰ متری در کرج زندگی میکند و دلیل انتخاب او نداشتن خانه در تهران نیست.
به گزارش زنهار؛ این هنرمند سرشناس، پول خرید خانه در پایتخت را داشته و حتی یک خانه لوکس در شمال شهر به او هدیه شده است ولی این بازیگر طناز پیشکشی میلیاردر پایتخت را نپذیرفته و بقیه ماجرا را اینطور تعریف میکند: «چند سال پیش در میهمانی رسمی، یکی از افراد مشهور و پولدار که سر میز شام کنارم نشسته بود، بعد از احوالپرسی و تعارفات معمول گفت: «من و همسرم خیلی تو را دوست داریم و عاشق فیلمها و بازیگریات هستیم برای همین دلم میخواهد به جبران لحظههای خوشی که برایمان خلق کردی، یک آپارتمان بزرگ و لوکس در شمال تهران به تو هــدیه بدهم.» اول از این پیشنهاد جا خوردم. اما...»
پنتهاوس یا لکسوس!؟
شاید کمتر کسی در مقابل این پیشنهاد وسوسهکننده مقاومت کند، اما رجبی به دلایلی که آن را شرح میدهد بلافاصله از پذیرفتن این هدیه لوکس سر باز میزند.
او که با یادآوری آن روز لبخند بر لبانش نشسته، ادامه میدهد: «با خودم گفتم وقتی یک چنین آدمی از آپارتمان لوکس صحبت میکند، احتمالا منظورش یک پنت هاوس چند ده میلیاردی است و من نباید به هیچوجه زیر بار پذیرش این هـ ـدیه گرانقیمت بروم. از طرفی ممکن است این شخص به هر دلیلی خدای ناکرده فردا مفسد اقتصادی از کار دربیاید و حساب و کتابش را در بیاورند و بفهمند یک آپارتمان به من داده، بگویند رجبی با او همدست بوده تا بیایم ثابت کنم که بیگناهم، اعتبارم از بین برود. از طرف دیگر، اگر پس از مدتی سکونت در آن آپارتمان ناچار شوم آن را پس بدهم، زندگی در خانه ۱۶۰ متری کرج برای بچههایم سخت میشود و ...خلاصه دردسرتان ندهم در کسری از ثانیه این حساب و کتابها را در ذهنم مرور کردم و گفتم: شما به بنده لطف دارید اما من نمیتوانم هدیه شما را قبول کنم. آن بنده خدا که معلوم بود انتظار شنیدن این حرف را نداشت، کمی جا خورد و پس از کمی تأمل سوییچ یک لکسوس از جیش درآورد و گفت: «اشکال ندارد ولی این را دیگر قبول کنید!» باز هم همان حساب و کتابها را در ذهنم مرور کردم و با عذرخواهی هدیهاش را نپذیرفتم و در نهایت برای اینکه دلخور نشود، دعوتش را برای یک شام خانوادگی قبول کردم.»
آقای بازیگر با همان لبخند همیشگی و روحیه طنازش با خنده میگوید: «سر این موضوع پسرم تا مدتها از دستم دلخور بود که چرا حداقل ماشین را قبول نکردهام...»