با فرد خودشیفته ازدواج نکنید
افراد خودشیفته، خود را شخصی بسیار مهم می دانند و غالبا در مورد توانایی ها و موقعیت های خود غلو می کنند. شخصیت خودشیفته یا خود پسند از نظر علم روانشناسی یک اختلال به حساب می آید.
به گزارش زنهار، افراد خودشیفته، خود را شخصی بسیار مهم می دانند و غالبا در مورد توانایی ها و موقعیت های خود غلو می کنند. شخصیت خودشیفته یا خود پسند از نظر علم روانشناسی یک اختلال به حساب می آید.
روانشناس و مشاور عضو انجمن روانشناسی آمریکا نوشت: افراد خودشیفته، خود را شخصی بسیار مهم می دانند و غالبا در مورد توانایی ها و موقعیت های خود غلو می کنند. شخصیت خودشیفته یا خود پسند از نظر علم روانشناسی یک اختلال به حساب می آید. افراد خودشیفته در برخورد اول بسیار جذاب به نظر می رسند و توجه دیگران را به خود جلب می کنند.
ازدواج با افراد خودشیفته می تواند دردسرهای زیادی در زندگی شما ایجاد کند. شما باید مدام همسر خودپسند خود را تحسین و تشویق کنید. افراد خودشیفته همواره خود را حق به جانب می دانند و انتظار دارند که شما به عنوان شریک زندگیشان به گونه ای خاص با آنها برخورد کنید و با آرزوها و امیال آن ها همراهی نمایید. افراد خودشیفته فاقد حس همدلی هستند به همین خاطر قادر به درک و پاسخگویی به احساسات و نیازهای شما در زندگی نیستند.
اگر همسر شما یک فرد خودشیفته است و یا قصد دارید با فردی ازدواج کنید که مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته است، همچنین اگر شما همواره با چنین افرادی وارد رابطه می شوید، به شما توصیه می کنیم که حتما این مقاله را تا انتها مطالعه کنید.
ویژگی های افراد خودشیفته
ممکن است با یک فرد خودشیفته در رابطه باشید و حتی قصد ازدواج با او را داشته باشید، اما از وجود چنین اختلالی در وی بی خبر باشید. ازدواج مقوله ی بسیار مهمی است که بایستی با شناخت متقابل دو طرف از یکدیگر همراه باشد، ازدواج با فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته مشکلات زیادی برای شما به وجود خواهد آورد. در این بخش از مقاله می خواهیم شما را با ویژگی های یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته آشنا کنیم.پس از مطالعه این بخش متوجه خواهید شد که محبوب شما از این اختلال رنج می برد یا خیر.
اهمیت خیلی زیادی برای خود قائل می شوند.
همواره در صدد دریافت تحسین و تمجید از سوی شما هستند.
قادر به هم حسی و همدلی و درک شما نیستند.
ویژگی ها و محسنات شما را نادیده می گیرد.
فکر می کنند آدم های منحصر به فردی هستند و از دیگران برترند.
اعتماد به نفس خیلی بالایی دارند.
ظاهر آن ها جذاب و فریبنده است.
مدام در مورد خود لاف می زنند و گزافه گویی می کنند.
تمایل دارند با افراد خاصی در ارتباط باشند چون فکر می کنند خاص هستند.
افراد مستقلی هستند.
کلام شما را قطع می کند چون فکر می کند حرف خودش مهم تر است.
به آسانی آزرده خاطر می شوند.
فکر می کنند که دیگران نسبت به آنها حسادت می کنند.
باور دارند که بیشتر از دیگران مستحق ثروت و قدرت هستند.
در برقراری رابطه ی صمیمانه نقص شدیدی دارند چون قادر به درک طرف مقابل نیستند.
زندگی با افراد خودشیفته
با توجه به آن چه درباره ی افراد خودشیفته گفتیم، شما به احتمال زیاد متوجه شده اید که فرد خودشیفته توانایی برقراری یک ارتباط عاطفی دو سویه را ندارد. رابطه ی عاطفی با فرد خودشیفته از همان ابتدای رابطه برای شما ناخوشایند خواهد بود، مگر این که شما دائما وی را مورد تحسین و تمجید قرار دهید. علت های خیلی زیادی برای نهی شما از برقراری رابطه ی عاطفی با افراد خودشیفته وجود دارد.
افراد خودشیفته به شرطی وارد یک رابطه می شوند که اطمینان حاصل کنند این رابطه باعث افزایش اعتماد به نفس آن ها خواهد شد. افراد خودشیفته از همان ابتدای رابطه سعی می کنند شخصیت شاخصی را از خود نشان دهند و با این کار قصد دارند که تعریف و تمجید شما را به دست بیاورند. در صورتی که شما یک فرد ثروتمند، موفق و جذاب باشید، به احتمال فراوان، فرد خودشیفته شما را لایق رابطه با خود می داند و تلاش می کند که با شما وارد رابطه ی عاطفی شود.
افراد خودشیفته به عنوان شریک زندگی، عطش خیلی زیادی برای دریافت تحسین و تعریف شما دارند. آن ها دوست دارند که مدام توجه شما را به خود جلب کنند. اگر به همسر خودشیفته ی خود مدام توجه نکنید و کمتر او را تحسین کنید، همسر خودشیفته ی شما به شدت آزرده خاطر و خشمگین خواهد شد. افراد خود شیفته دوست دارند که شما نیازهای آن ها را به نیازهای خود ترجیح دهید. به این ترتیب یک فرد خودشیفته همچون یک کودک خودمحور نمی تواند تصور کند که دیگران هم آرزوها و نیازهای خاص خودشان را دارند و محقق شدن نیازها برایشان مهم است. اگر شما نیازهای خود را بر نیازهای شریک زندگی خود شیفته تان ترجیح دهید، با قهر و پرخاشگری او مواجه خواهید شد.
اگر شما جزو آن دسته از افرادی هستید که دوست دارید در یک رابطه ی عاطفی ناشناخته و گمنام بمانید، ازدواج با یک فرد دارای اختلال شخصیت خودشیفته می تواند مفید باشد. زیرا اگر شما به ابراز نیازها و احساسات خود درباره ی وقایع مختلف بپردازید، همسر خودشیفته ی شما به آنها توجهی نمی کند و به سرعت موضوع مورد علاقه ی خود را مطرح خواهد کرد. فرد خودشیفته علاقه ای به شنیدن نیازهای شما ندارد و آن ها را بی اهمیت و ناشی از ضعف شما می داند.
افراد خودشیفته باهوش هستند و آشنایی زیادی با مهارت های اجتماعی دارند. آن ها در ابتدای رابطه خود را فردی همدل و با درک بالا نشان می دهند و به شما توجه می کنند، تا شما را جذب خود کنند اما پس از وارد شدن به رابطه یا ازدواج با چنین افرادی، آن ها به سرعت به حالت پیش فرض خود برمیگردند.
در زندگی با افراد خودشیفته، هنگامی که بخواهید با آن ها مقابله و یا انتقاد کنید، رابطه ی شما رو به تیرگی می رود. بنابراین اگر بخواهید به زندگی با افراد خودشیفته ادامه دهید، نباید از آنها انتقاد کنید و هیچ گاه قصد اصلاح آن ها را نداشته باشید.
توصیه هایی برای ازدواج و زندگی با افراد خودشیفته
اگر همسرتان یک فرد خودشیفته است باید چکار کنید؟ آیا امیدی به ادامه دادن به زندگی مشترک با او وجود دارد؟ آیا می توان به رابطه با او ادامه داد به گونه ای که قابل تحمل باشد؟
اجازه دهید صادقانه به شما بگوییم که زندگی با افراد خودشیفته هرگز شبیه به زندگی در یک باغ پر از گل نخواهد بود. دیگران همسر شما را فردی متکبر، نفرت انگیز، خودمحور و فاقد حس همدلی خواهند دانست. زندگی با افراد خودشیفته پر از چالش خواهد بود. اختلال شخصیت خودشیفته از آن دسته از اختلالات شخصیت است که از شدت زیادی برخوردار است، البته این اختلال در برخی افراد شد چندانی ندارد.
در این بخش از مقاله به ارائه ی برخی توصیه های سودمند که می تواند زندگی با فرد خودشیفته را قابل تحمل و یا حتی بهتر از قبل سازد می پردازیم.
در درجه ی نخست از خودتان مراقبت کنید
برای زندگی با یک فرد خودشیفته باید صبر و تحمل زیادی داشته باشید به عبارتی دیگر لازم است که شما مانند پروانه به دور همسر خودشیفته ی خود بچرخید و مدام از او تعریف کنید. مطمئنا هرچقدر هم تلاش کنید که نیازهای همسر خودشیفته ی خود را برآورده نمایید، باز ناکافی خواهد بود و اگر هم کافی باشد، رضایت خاطر او دوام چندانی ندارد.
افراد خودشیفته همواره عزت نفس شریک زندگی خود را نابود می کنند، مگر اینکه شریک زندگیشان استحکام شخصیتی بسیار بالایی داشته باشد. زیرا که فرد خودشیفته فقط زمانی احساس امنیت خاطر می کند که فردی برتر از او در اطرافش وجود نداشته باشد. بنابراین در زندگی با فرد خودشیفته، به خاطر حفظ سلامتی روحی خود لازم است که زمانی را نیز به مراقبت و برآورده ساختن نیازهای خود اختصاص دهید. تا دچار پشیمانی بعد ازدواج نشوید و بنابراین زمان خاص و دقیقی را برای این منظور تعیین نمایید. به عبارت دیگر شما در طی زندگی با یک فرد خودشیفته نیاز دارید از سطح بالایی از انرژی برخوردار باشید تا از روابط بهتر و سودمندتری با او برخوردار شوید.
رفتارهای مثبت شریک زندگی خود را انعکاس دهید
همواره به یاد داشته باشید که همسر خودشیفته ی شما در واقع در سطح هیجانی همچون یک کودک عمل می کند. به همین خاطر یکی از بهترین کارهایی که شما می توانید انجام دهید این است که نسبت به او توجه مثبت غیر مشروط داشته باشید. درمانگاران در حین درمان یک بیمار خودشیفته، رفتار مثبت او را به خودش انعکاس می دهند. بنابراین، شریک زندگی شما نیاز دارد که شما به طور مداوم خوشایندی و رضایت خاطر خودتان را از رفتارش به او انعکاس دهید. در این نوع انعکاس شما به این کودک به شیوه های مختلف اعلام می دارید که او شایسته، ارزشمند و دقیقا همانطور که هست، خوب است.
آسان ترین راه برای این نوع انعکاس از طریق ارزیابی رفتارهای مثبت او، لبخند زدن، تکان دادن سر، درک تجربه های او و انعکاس آن انجام می گیرد. همدلی و هم حسی دقیق و مودبانه با تجربه های روزمره ی او احتمالا به او در اجتناب از فرو افتادن به ورطه خشم و افسردگی های دوره ای که ویژه اختلال شخصیت خودشیفته است کمک خواهد کرد.
از دریچه ی حسادت او به جهان نگاه کنید
یک ویژگی مختص فرد خودشیفته این است که به هرگونه انتقاد به رفتارش برچسب حسادت می زند. او بر این باور است که هر فردی به محض برخورد با او پی خواهد برد که با چه فرد کامل و بی نقصی روبرو شده است. بنابراین، هرگاه دیگران رفتار او را مورد انتقاد قرار دهند، نسبت حسادت به آن ها می دهد.
بنابراین، هنگامی که شما به طور مودبانه به بزرگنمایی و ادعاهای غیرواقعی او اشاره می کنید، تعجب نکنید اگر ادعا کند که نسبت به توانایی ها ویژگی های برجسته او احساس حسادت می کنید و یا هرگز متعجب نشوید اگر او به خانواده شما که به حرف های او توجه کافی نمی کنند، برچسب آدم های حسود بزند.
در چنین مواردی شما به جای این که به بحث و مقابله با او بپردازید، این نکته را به یاد خود بیاورید که بروز چنین رفتاری از جانب او، واکنشی دفاعی روانی است که فرافکنی نام دارد. حقیقت این است که همسر شما نسبت به دیگران و از جمله شما احساس حسادت می کند و چون این احساس برای او قابل قبول نیست، آن را به دیگران نسبت می دهد.
حد و مرزهایی برای رفتارهای پرخاشگرانه و تحقیر کننده ی همسر خود تعیین کنید
یک فرد خودشیفته هنگامی که احساس کند مورد توهین قرار گرفته و هویت شکننده اش مورد تهدید واقع شده است، اقدام به رفتارهای پرخاشگرانه می کند. اگر همسر خودشیفته شما گاهی به فردی پرخاشگر مبدل می شود، در درجه ی اول مراقب باشید که صدمه ای به شما یا فرزندان تان وارد نیاید. سپس به او قاطعانه خاطرنشان سازید که کدامیک از رفتارهای او برایتان قابل تحمل نیست.
همسر خودشیفته ی شما مانند کودکی دوساله از عزت نفس پایین و هویت شکننده ای برخوردار است. در مواجه با کمترین احساس توهین و تحقیر از جانب دیگران، یا کمترین بی توجهی از جانب شما، شدیدا دچار خشم شده و اقدام به رفتارهای پرخاشگرانه می کند. در چنین هنگامی شما مانند یک والد با تجربه و کارآمد باید بدانید که در قبال خشم و پرخاشگری های او چه واکنش هایی از خود نشان دهید و چه واکنش هایی را انجام ندهید. همچنین شما بایستی با قاطعیت به او نشان دهید که به هیچ وجه حرف ها و رفتارهای تحقیر کننده اش خوشایند شما نیست.
از ویژگی های همسر خودشیفته ی خود استفاده کنید
سعی کنید با با همسر خودشیفته تان به نوعی برخورد کنید که به جای ایجاد تعارض، باعث ایجاد منفعت برای شما شود. به طور مثال به او بگویید:عزیزم، چقدر خوب است که من با تو زندگی می کنم، زیرا در این زمانه هیچ کس دیگر قادر نیست که مانند تو به حرف های من به خوبی گوش داده و مرا درک کند. به احتمال قوی چنین تعریفی از او سبب می شود که او تمام تلاش خود را به کار گیرد تا درستی حرف شما را به اثبات برساند و نشان دهد که از هم حسی و همدلی ویژه ای با شما برخوردار است.
کوچک ترین نشانه از همدلی همسر خود را تقویت کنید
شاید بزرگترین نقص ارتباطی افراد خودشیفته، ناتوانی او در هم حسی و همدلی با دیگران باشد. برای فرد خودشیفته بسیار سخت است که احساسات شما را به طور صمیمانه درک کند. از آنجایی که در غالب اوقات، خیال پردازی های پیرامون خودبزرگ بینی ذهن همسر خودشیفته شما را اشغال کرده است، برای او بسیار سخت است که بتواند به طور کامل به حرف های دیگران و از جمله شما گوش فرا دهد. بنابراین بسیار خوب است که کوچکترین نشانه از حس همدلی او را با دادن پاداش های کلامی و غیرکلامی تقویت کنید. ب
رخی از مواقع شما نیاز خواهید داشت که برای همسر خود بیان کنید که به طور مثال در اثر فخرفروشی او، چه احساسی به شما یا فرد دیگر دست داده است. به طور مثال به او بگویید، وقتی که تو چنین چیزی را به او گفتی من احساس کردم که تو او را مورد تحقیر قرار داده ای، آنگاه در صورت مشاهد کوچکترین اعلام توافق از سوی همسر خود، با ارائه تحسین و تمجید، حس همدلی را در او مورد تقویت قرار دهید.
روان درمانی برای درمان افراد خودشیفته
فرد خودشیفته نیز مانند دیگر افراد مبتلا به انواع اختلال شخصیت، در قبال روان درمانی از خود مقاومت نشان می دهد و در صورت اقدام به روان درمانی، به تخریب رابطه درمانی می پردازد. فرد خودشیفته بنابر ویژگی های خاص شخصیتی خود، در صورت احساس تهدید، به شدت تلاش می کند تا اعتبار درمانگر را زیر سوال ببرد. سعی کنید برای کنترل کردن جلسات درمان به مقابله با شریک زندگی خود شیفته ی خود بپردازید.
در مواردی هم که درمانگر با درک شکنندگی فرد خودشیفته، با تقویت و حمایت بسیار از او موجب شکل گیری رابطه ی درمانی خوبی می شود، سود چندانی از روان درمانی حاصل نمی شود. همسر خود شیفته ی شما نیز مانند دیگر افراد مبتلا به اختلالات شخصیت بر این باور است که هیچ نیازی به درمان ندارد و همانطور که شاید قبلا نیز تجربه کرده باشید، هرگونه نقص در رابطه میان خودتان را به شما نسبت می دهد.
یک راهکار مفید برای جلب توجه همسر خود به روان درمانی این است که در ابتدا خودتان به روان درمانی روی آورید و سپس از همسرتان بخواهید که به منظور کمک به شما در برخی از جلسات درمان حضور یافته و نقطه نظرات خود را پیرامون روابطش با شما، با درمانگر در میان بگذارد. اما بهتر است قبل از ازدواج با افراد خود شیفته حتما از مشاوره قبل از ازدواج کمک بگیرید تا حداقل با دیدی باز از شرایط همسرتان اقدام به ازدواج کنید. همچنین این تاکتیک این فرصت را به همسر شما می دهد که به عنوان یک فرد سالم و نه یک بیمار تحت روان درمانی قرار بگیرد.
چه زمانی به رابطه با شریک زندگی خود شیفته ی خود پایان دهیم؟
علی رغم به کارگیری راهبردهای توصیه شده به شما و سودمندی آن ها، اگر اختلال شخصیت همسر شما از نوع حاد آن باشد، بسیار دشوار است که تصور کنیم شما قادر خواهید بود که به مدتی طولانی به رابطه خود با او ادامه دهید. ممکن است در جایی از این رابطه، شما احساس خستگی کنید و یا احساس کنید که عزت نفس شما کاهش یافته است و یا آنکه توقع دریافت تحسین و تمجید از سوی همسر شما به اندازه ای است که از حد توان شما خارج است.
هنگامی که قصد ترک شریک زندگی خودشیفته تان را دارید، اولین قدم کمک گرفتن از مشاوره طلاق است و در قدم بعدی در برابر پرخاشگری های احتمالی او جانب احتیاط را رعایت کنید. اگر او در گذشته اقدام به پرخاشگری فیزیکی کرده است، بهتر است که شما قبل از آنکه او را در جریان رفتن تان قرار دهید، دوستان، افراد خانواده و حتی پلیس را نیز از قصد خود مطلع سازید و در زیر چتر حمایتی آن ها قرار بگیرید.
به طور حتم همسر شما از این که او را ترک می کنید، به شدت رنجیده خاطر می گردد. رنجش او ممکن است موجب خشم شدید یا افسردگی موقتی او شود، اما به احتمال قوی او نیز در اینگونه موارد مانند غالب افراد خودشیفته نتیجه گیری می کند که تصمیم شما به ترک او ناشی از این بوده است که هیچ گاه به ارزش او پی نبرده اید. او احتمالا به خودش خواهد گفت: اگر می دانست که من چه جواهری هستم، هیچ گاه مرا ترک نمی کرد. تعجب نکنید که همسر سابق شما به دیگران بگوید که او بوده است که شما را ترک گفته است، زیرا برای یک فرد خودشیفته واقعیت باید به گونه ای تفسیر گردد که هویت شکننده او مورد تهدید واقع نشود.